گنجور

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۸۲

 

ای خسروی که دست و دل کامگار تو

کار جهان به تیغ جهانگیر می‌کنند

شیران رایت تو هژبران رزم را

در مرغزار معرکه به نخجیر می‌کنند

آیات فتح را به زبان و سنان و تیغ

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۸۳

 

اول آن است که چون نیت عزلت دارد

بنده زین دایره جمع جدا خواهد بود

گوشه خانه‌ای امروز وطن خواهد ساخت

کش خداوند جهان خانه خدا خواهد بود

مدتی مالک ملک شعرا بود بحق

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۸۴

 

نفس من اگر چه جانبخش است

جگرم غرق خون چو مشک بود

گرچه دریا به ابر آب دهد

لب دریا همیشه خشک بود

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۸۵

 

هلال غره دولت وجیه دولت و دین

که با ضمیر تو خورشید راضیا نبود

هلال خواندمت زانکه زاده شمسی

وگرنه نام قمر، شمس را سزا نبود

به عهد خلقت اگر نافه دم زند از مشک

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۸۶

 

خدایگانا چو شد اشارتت که رهی

به ملک فارس به تحصیل وجه زر برود

گمان بنده نبود آنکه بعد چندین سال

ز درگهت به چنین کار مختصر برود

ولی به حکم قضا بر رضا چه چاره بود

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۸۷

 

چون سر چاه بلا باز شود بر یعقوب

حال پیراهن یوسف همه پوشیده شود

باش تا دولت ایام وصال آید باز

بوی پیراهنش از مصر به کنعان شنود

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۸۸

 

دیگر از خرج پرو دخل کمش چندی قرض

هست و فرض است که قرض غرما باز دهد

بنده را غیر در شاه دری دیگر نیست

قرض باید که ز انعام شما باز دهد

وجه این قرض که از من غرما می‌خواهند

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۸۹

 

ای جوانبختی که در ایام عدلت باد صبح

دختران غنچه را تعلیم مستوری دهد

گر صبای روضه خلقت وزد در بادیه

بعد از آن خار مغیلانش گل سوری دهد

در طبیعت گر نهد از لفظ عذبت خاصیت

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۰

 

ای وزیری که فلک حلقه به گوش در توست

خود فلک را چه دری بهتر ازین می‌باید

پرتو رای تو را دید خرد گفت مرا

چه مبارک سحری بهتر ازین می‌باید

توامان چون ز غلامان کمر بسته توست

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۱

 

ایا شهی که غبار سپاه منصورت

عذار فتح به خط معنبر آراید

سوار همت تو گوی جاه در میدان

ببردی از خم چوگان چرخ بر باید

اگر محاصره آسمان کند رایت

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۲

 

ای وزیری که دلت همت اگر در بندد

گره عقد ز ابروی فلک بگشاید

قدم همت تو تارک کیوان سپرد

چنبر طاعت تو گردن گردون ساید

در زمان قلمت زهره ندارد بهرام

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۳

 

دیگر آن است که محبوب جهان سقری شاه

آمد از بندگی شاه که می‌فرماید

رو بگو بنده دیرینه ما سلمان را

که بخواه از کرمم هر چه تو را می‌باید

بنده بر حسب اشارت طلبی کردم و شاه

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۴

 

شبی زبان فصاحت ز منهیان خرد

سوال کرد غرض آنکه مدتی است مدید

که بر خلاف طباع زمانه می‌بینم

که حصن ملک حصین است و سد عدل سدید

زوال ظلمت ظلم است از ستاره بدیع

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۵

 

ایا سحاب نوالی که از صریر قلم

به گوش صامعه جز مدحت شما نرسید

به بوی خلق خوشت بح کاروان نسیم

سحرگه از طرف تبت و خطا نرسید

نماند در همه آفاق ذره‌ای که درو

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۶

 

شها که بود که از فیض بخشش تو بدو

گهر به رطل نیامد درم به من نرسید

به حضرت تو رهی کرده خانه‌ای در خواه

به من رسید که دادی ولی به من نرسید

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۷

 

ایا شمع جمع و چراغ ملوک

چو پروانه تا چند تابم دهید

شما عین لطفید و دریای جود

چرا وعده چون سرابم دهید

گناهی نکردم خطایی نرفت

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۸

 

پادشاها عالم از انصاف تو معمور شد

همچنین معموره‌اش را تا ابد معمور دار

شرق و غرب ملک را بر التفات توست چشم

گه نظر با رای هندو گاه با فغفور دار

چون میسر شد به زخم تیغ ملک ایرجت

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۹

 

کدام پیک مبارک قدم دعای مرا

برد به حضرت خورشید آسمان مقدار

پس از دعاب و زمین بوس گوید ای شاهی

که چرخ را همه بر قطب رای توست مدار

کسی که نام تو بر دل نوشت گشت عزیز

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰۰

 

طریق نیست سفارش به آسمان کردن

که سایه بر سر سکان ربع مسکون دار

نه عادت است به خورشید درد سر بردن

که رحمتی کن و بر خاک عین لطف گمار

و یا به ابر گهربار درفشان گفتن

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰۱

 

شتر وابچه دیار عرب

کرد قیتولهای مردم پر

نفس من نیز رغبتی می‌کرد

گفتم ای نفس فی السلامه مر

شتر وابچه عرب چه کنی

[...]

سلمان ساوجی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۹
sunny dark_mode