گنجور

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - مدح امیر مؤمنان (ع)

 

غم چو در سینه لنگر اندازد

دیده در موج خون در اندازد

ز غبار دلم، قضا وقتیست

طرح دنیای دیگر اندازد

هوس توبه تا به کی در عشق

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در توصیف شعر خود و مدح حضرت امیرمؤمنان (ع)

 

آنجا که خامه، شکّر گفتار بشکند

طوطی، سخن به غنچهٔ منقار بشکند

در عالمی که خبرت و انصاف جوهری ست

نظمم بهای گوهر شهوار بشکند

دامان ابر از عرق شرم تر شود

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در مدح حضرت علی بن ابی طالب (ع)

 

چون شست غمزهٔ تو گشاد کمان دهد

صیدافکنی خدنگ قضا را نشان دهد

شهد از حدیث تلخ تو شیرین دهان برد

لب گر دهد خدا، لب شکرفشان دهد

لطفت میان معجز و سحر امتزاج داد

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - شکایت از زندگی در هند و مدح حضرت امیر مؤمنان (علیه السّلام)

 

با همه دعوی اسلام چو اصحاب سعیر

روزگاری ست که در دوزخ هندیم اسیر

از ضعیفی شدهام چون رگ اندیشه نزار

در جوانی شده ام پیرتر از عالم پیر

از قضا سخرهٔ هندم، نه ز حرص و نه ز آز

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - مدح و منقبت حضرت مولی الموالی علی بن ابیطالب (ع)

 

مشکینه طرّه ای به شب عنبرین لباس

آمد به خواب من پی آشفتن حواس

نی شب، سواد چشم غزالان خوش نگه

نی خواب، سرمهٔ نظر پاک حق شناس

نی طرّه، مشکسای دماغ نسیم خلد

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - در مدح حضرت امیر مومنان و یاد وطن و رنج عربت

 

مژده یاران که ازین منزل ویران رفتم

رستم از جسم گران، از پی جانان رفتم

ای هزاران هوادار نفیری بزنید

جستم از قید قفس، سوی گلستان رفتم

شبنم آسا چه غم از دامن آلوده مرا

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در مدح حضرت امیر مؤمنان علیه السلام و عرض شکوا

 

آن طایر قدسم که چکد خون ز صفیرم

با درد و غم عشق سرشتند خمیرم

مرغان اولی الاجنحه گردند خروشان

چون بال گشاید ز سر سدره صفیرم

خم گشته قدم، حلقه زنجیر جنون است

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - در منقبت حضرت امیر مومنان علیه السلام و آرزوی نجف اشرف

 

می رسدم از سخن رایت جم داشتن

مشرق و مغرب زمین، زیر قلم داشتن

لایق شان من است، مژده به انصاف ده

نوبت شاهی زدن، خامه علم داشتن

لفظ و معانی بود، زیر رکابم روان

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - در مدح و منقبت امیر مومنان علیه السلام

 

ای نگاهت به صید دل، بازی

مژه ها جمله در سنان بازی

هر چه دل می بری به عشوه و ناز

بی نیازا، نباز در بازی

گر به ساغر کنم شراب بهشت

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در ثنای حضرت امیر مؤمنان علی بن ابیطالب (ع)

 

زده ام طبل عشق و رسوایی

شهرهٔ شهرتم به شیدایی

دل و دین داده ام به مغ بچگان

همه جادو و شان یغمایی

همه آرام جان دلشدگان

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - در مدح حضرت علیّ بن ابیطالب علیه السلام

 

نظر کن در سواد صفحه ام تا گلستان بینی

گذر کن دفترم را تا بهار بی خزان بینی

صریر خامه ام در طاق هفتم آسمان یابی

صفیر ناله ام را گوشوار عرشیان بینی

شکوه عشق بخشیده ست اقبال فریدونم

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در مدح حضرت علی بن موسی الرضا

 

قول و عمل زشت و نکو گرچه قضا کرد

امّا نتوان گفت چرا گفت و چرا کرد

الماسم اگر بر جگر افشاند، عطا بود

خون دل اگر در قدحم کرد به جا کرد

گر بار عمل بر سر جوقی ضعفا داد

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - در مدح حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا

 

خوش آنکه دل به یاد تو رشک چمن شود

زلفت سمن، بهار خطت یاسمن شود

ریزم ز بس به یاد عقیق لبت سرشک

دامن زکاوش مژه کان یمن شود

جز پرده های دیدهٔ یعقوب، باب نیست

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - وصف بهار و مدح حضرت امام رضا علیه السلام

 

دل شاد را جمع، ساغر نماید

دف عیش را جام، چنبر نماید

نبیند به فصل خزان رنگ زردی

گل ار صرف می خردهٔ زر نماید

چه نیرنگ سازی ست؟ محو بهارم

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - در مدح حضرت امام عصر (عج)

 

تا در چمن این سرو برازنده چمان است

چیزی که به دل نگذرد اندوه خزان است

چشمش نشد از دولت دیدار تو محروم

پیداست که آیینه ز صاحب نظران است

بی ناوک بیداد تو آسایش دل نیست

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - توسل به حضرت بقیه الله امام عصر(عج)

 

در صبح عارض از خط مشکین نقاب کش

این سرمه را به چشم تر آفتاب کش

از عشوه خون رستم طاقت به خاک ریز

خنجر ز ترک غمزه، بر افراسیاب کش

عالم الف کشیدهٔ شمشیر ناز توست

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - تجدید مطلع

 

تا دیده ز دل، نیم قدم ره به میان است

از پرده برآ، چشم جهانی نگران است

محروم مهل دیدهٔ امّید جهان را

ای آنکه حریمت دل روشن گهران است

بی روی تو در دیده بود خار، نگاهم

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - در منقبت و توسّل به حضرت ولی عصر (عج)

 

نی خامه دارد سر خوش نوایی

کهن بلبل آهنگ دستان سرایی

بیا مطرب امشب، رَهِ تازه سرکن

ملولیم از رندی و پارسایی

شکستند عهد وفا دوستداران

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - در پاسخ کسی که برای او قصیده ای سروده، گفته است

 

ای به طبع تو افتخار سخن

قلمت آفریدگار سخن

از نم جویبار خامهٔ تو

تازه رویی کند بهار سخن

جز مدادت که رشحهٔ فیض است

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - تجدید مطلع

 

به وصفت اگر خامه لب تر نماید

تحکّم به خضر و سکندر نماید

رواق جلال تو شأن بزرگی

به این کاخ فیروزه منظر نماید

کند خاک خجلت به سر، بحر و کان را

[...]

حزین لاهیجی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode