دل شاد را جمع، ساغر نماید
دف عیش را جام، چنبر نماید
نبیند به فصل خزان رنگ زردی
گل ار صرف می خردهٔ زر نماید
چه نیرنگ سازی ست؟ محو بهارم
به هر دم چمن رنگ دیگر نماید
دگر وقت آن شد که بلبل ز مستی
گل و غنچه بالین و بستر نماید
به مشاطگی باد نوروزی آید
ز نو شاهد باغ زبور نماید
به تاب افکند سنبل و یاسمین را
به عارض دو زلف معنبر نماید
دل بلبل از شوق پرواز گیرد
عروس چمن بال معجر نماید
سرودی به مستان دهد یاد قمری
به دُردی کشان لاله ساغر نماید
زند تا به کهسار، دی را شبیخون
سلیمان گل، عرض لشکر نماید
بهاران پی منع یأجوج سرما
هوا را چو سدِّ سکندر نماید
گرفته چمن را چنان آتش گل
که هر برگ بال سمندر نماید
کشد در چمن غنچه هر قطره آبی
شرابی چو خون کبوتر نماید
نمی سوزد از بس که دارد طراوت
به دامن اگر لاله اخگر نماید
خرابم ز نیرنگ سازیِّ سوسن
که هر ساعتی رنگ دیگر نماید
نمایان شد از دامن تل به رنگی
که سیمرغ از قاف، شهپر نماید
چنان لاله سر برزد ازکوهساران
که پنداری از طور اخگر نماید
ولی نقص دانا بود اینکه دل را
پرستار وضع مکرّر نماید
کند خشک ایامش از سرد مهری
اگر گلبنی خندهٔ تر نماید
چمن را که بد رشک کان بدخشان
خزان بوتهٔ کیمیاگر نماید
سپهر جفاپیشه هر لحظه از نو
به داغی مرا سینه مجمر نماید
بیا ساقی، از غیرتت دور بادا
که با ما سپهر این روش سر نماید
به هم بشکند خسروانی مصافش
درفشی گر آه دلاور نماید
بگو آسمان را که با دُردنوشان
سلوکی ازین گونه بهتر نماید
به دل جور کمتر ستیزد و گرنه
شکایت به دیوان داور نماید
شه دین و دنیا علیّ بن موسی
که خاک درش دیده انور نماید
بود خشتی از بارگاه جلالش
که در دیده ها عرش اکبر نماید
زهی قبّهٔ نوربخشی که پیشش
کم از ذره خورشید خاور نماید
چه نقصان رسد پایهٔ جاه او را
ز سبقت که خصم بد اختر نماید؟
بود همچو تقدیم ساحر به موسی
تقدم که خصم فسونگر نماید
به رنگ سلام از ره بی نیازی
گدای درش رد گوهر نماید
نهیبش به هنگام دفع تطاول
اگر منع تاثیر اختر نماید
فرو ریزد از یکدگر ماه و انجم
فلک را چو برج کبوتر نماید
شها هر سحرگاه، خورشید خاور
جبین، از سجودت منوّر نماید
تویی آن که هنگام مسکین نوازی
کف کافیت خاک را زر نماید
کنم مطلعی تازه در شأنت انشا
که برصفحه چون موج گوهر نماید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به وصفت اگر خامه لب تر نماید
تحکّم به خضر و سکندر نماید
رواق جلال تو شأن بزرگی
به این کاخ فیروزه منظر نماید
کند خاک خجلت به سر، بحر و کان را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.