گنجور

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۱

 

زمانی پر اندیشه شد زال زر

برآورد یال و بگسترد بر

وزان پس به پاسخ زبان برگشاد

همه پرسش موبدان کرد یاد

نخست از ده و دو درخت بلند

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۲

 

پس آن نامهٔ سام پاسخ نوشت

شگفتی سخنهای فرخ نوشت

که ای نامور پهلوان دلیر

به هر کار پیروز برسان شیر

نبیند چو تو نیز گردان سپهر

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۳

 

همی راند دستان گرفته شتاب

چو پرنده مرغ و چو کشتی برآب

کسی را نبد ز آمدنش آگهی

پذیره نرفتند با فرهی

خروشی برآمد ز پرده سرای

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۴

 

بزد نای مهراب و بربست کوس

بیاراست لشکر چو چشم خروس

ابا ژنده‌پیلان و رامشگران

زمین شد بهشت از کران تا کران

ز بس گونه گون پرنیانی درفش

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۵

 

بسی برنیامد برین روزگار

که آزاده سرو اندر آمد به بار

بهار دل افروز پژمرده شد

دلش را غم و رنج بسپرده شد

شکم گشت فربه و تن شد گران

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۶

 

بیامد یکی موبدی چرب دست

مر آن ماه رخ را به می کرد مست

بکافید بی‌رنج پهلوی ماه

بتابید مر بچه را سر ز راه

چنان بی‌گزندش برون آورید

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۷

 

چو آگاهی آمد به سام دلیر

که شد پور دستان همانند شیر

کس اندر جهان کودک نارسید

بدین شیر مردی و گردی ندید

بجنبید مرسام را دل ز جای

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۸

 

منوچهر را سال شد بر دو شست

ز گیتی همی بار رفتن ببست

ستاره‌شناسان برِ او شدند

همی ز آسمان داستانها زدند

ندیدند روزش کشیدن دراز

[...]

فردوسی
 
 
۱
۲