گنجور

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۲۷ - جواب

 

مکن بر نعمت حق ناسپاسی

که تو حق را به نور حق شناسی

جز او معروف و عارف نیست دریاب

ولیکن خاک می‌یابد ز خور تاب

عجب نبود که ذره دارد امید

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۲۸ - تمثیل در بیان نسبت عقل با شهود

 

ندارد باورت اکمه ز الوان

وگر صد سال گویی نقل و برهان

سپید و زرد و سرخ و سبز و کاهی

به نزد وی نباشد جز سیاهی

نگر تا کور مادرزاد بدحال

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۳۰ - جواب

 

انا الحق کشف اسرار است مطلق

جز از حق کیست تا گوید انا الحق

همه ذرات عالم همچو منصور

تو خواهی مست گیر و خواه مخمور

در این تسبیح و تهلیلند دائم

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۳۱ - قاعده در بطلان حلول و اتحاد

 

من و ما و تو و او هست یک چیز

که در وحدت نباشد هیچ تمییز

هر آن کو خالی از خود چون خلا شد

انا الحق اندر او صوت و صدا شد

شود با وجه باقی غیر هالک

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۳۲ - تمثیل در نمودهای بی‌بود

 

بنه آیینه‌ای اندر برابر

در او بنگر ببین آن شخص دیگر

یکی ره باز بین تا چیست آن عکس

نه این است و نه آن پس کیست آن عکس

چو من هستم به ذات خود معین

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۳۴ - جواب

 

وصال حق ز خلقیت جدایی است

ز خود بیگانه گشتن آشنایی است

چو ممکن گرد امکان برفشانَد

به جز واجب دگر چیزی نماند

وجود هر دو عالم چون خیال است

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۳۵ - تمثیل در اطوار وجود

 

بخاری مرتفع گردد ز دریا

به امر حق فرو بارد به صحرا

شعاع آفتاب از چرخ چارم

بر او افتد شود ترکیب با هم

کند گرمی دگر ره عزم بالا

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۳۷ - جواب

 

ز من بشنو حدیث بی کم و بیش

ز نزدیکی تو دور افتادی از خویش

چو هستی را ظهوری در عدم شد

از آنجا قرب و بعد و بیش و کم شد

قریب آن هست کو را رش نور است

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۳۹ - جواب

 

یکی دریاست هستی نطق ساحل

صدف حرف و جواهر دانش دل

به هر موجی هزاران در شهوار

برون ریزد ز نص و نقل و اخبار

هزاران موج خیزد هر دم از وی

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴۰ - تمثیل در بیان ماهیت صورت و معنی

 

شنیدم من که اندر ماه نیسان

صدف بالا رود از قعر عمان

ز شیب قعر بحر آید برافراز

به روی بحر بنشیند دهن باز

بخاری مرتفع گردد ز دریا

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴۱ - قاعده در بیان اقسام فضیلت

 

اصول خلق نیک آمد عدالت

پس از وی حکمت و عفت شجاعت

حکیمی راست گفتار است و کردار

کسی کو متصف گردد بدین چار

به حکمت باشدش جان و دل آگه

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴۲ - تمثیل در بیان نکاح معنوی جسم با جان یا صورت با معنی

 

اگرچه خور به چرخ چارمین است

شعاعش نور و تدبیر زمین است

طبیعت های عنصر نزد خور نیست

کواکب گرم و سرد و خشک و تر نیست

عناصر جمله از وی گرم و سرد است

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴۴ - جواب

 

وجود آن جزو دان کز کل فزون است

که موجود است کل وین باژگون است

بود موجود را کثرت برونی

که از وحدت ندارد جز درونی

وجود کل ز کثرت گشت ظاهر

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴۵ - تمثیل در بیان اقسام مرگ و ظهور اطوار قیامت در لحظهٔ مرگ

 

اگر خواهی که این معنی بدانی

تو را هم هست مرگ و زندگانی

ز هرچ آن در جهان از زیر و بالاست

مثالش در تن و جان تو پیداست

جهان چون توست یک شخص معین

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴۶ - قاعده در بیان معنی حشر

 

ز تو هر فعل که اول گشت صادر

بر آن گردی به باری چند قادر

به هر باری اگر نفع است اگر ضر

شود در نفس تو چیزی مدخر

به عادت حالها با خوی گردد

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴۸ - جواب

 

قدیم و محدث از هم خود جدا نیست

که از هستی است باقی دائما نیست

همه آن است و این مانند عنقاست

جز از حق جمله اسم بی‌مسماست

عدم موجود گردد این محال است

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۰ - جواب

 

هر آن چیزی که در عالم عیان است

چو عکسی ز آفتاب آن جهان است

جهان چون زلف و خط و خال و ابروست

که هر چیزی به جای خویش نیکوست

تجلی گه جمال و گه جلال است

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۱ - اشارت به چشم و لب

 

نگر کز چشم شاهد چیست پیدا

رعایت کن لوازم را بدینجا

ز چشمش خاست بیماری و مستی

ز لعلش گشت پیدا عین هستی

ز چشم اوست دلها مست و مخمور

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۲ - اشارت به زلف

 

حدیث زلف جانان بس دراز است

چه می‌پرسی از او کان جای راز است

مپرس از من حدیث زلف پرچین

مجنبانید زنجیر مجانین

ز قدش راستی گفتم سخن دوش

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۳ - اشارت به رخ و خط

 

رخ اینجا مظهر حسن خدایی است

مراد از خط جناب کبریایی است

رخش خطی کشید اندر نکویی

که از ما نیست بیرون خوبرویی

خط آمد سبزه‌زار عالم جان

[...]

شیخ محمود شبستری
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۱
sunny dark_mode