گنجور

مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۸ - صفت یار جعد زلف بود

 

زلف تو مگر جانا امید و نیازست

زیرا که چنین هر دو سیاه است و درازست

بسته ست به جعد تو دل من نه عجب زآنک

دلها همه در بسته امید و نیازست

مسعود سعد سلمان
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

در کویِ خرابات کسی را که نیازست

هشیاری و مستیش همه عین نمازست

آن جا نپذیرند نماز و ورع و زهد

آنچ از تو پذیرند درین کوی نیازست

تا مستیِ رندانِ خرابات بدیدم

[...]

حکیم نزاری
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۴۸

 

ز آتشکده و کعبه غرض سوز و نیازست

وانجا که نیازست که حاجت بنمازست

بی عشق مسخر نشود ملک حقیقت

کان چیز که جز عشق بود عین مجازست

چون مرغ دل خسته ی من صید نگردد

[...]

خواجوی کرمانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴

 

ما را به رخ خوب تو ای دوست نیازست

در بوته عشقت دل مسکین به گدازست

حال من دلخسته که گوید به نگارم

جز باد صبا کاو به جهان محرم رازست

ای باد صبا از من دلخسته بگویش

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵

 

ما را به قد سرو تو ای دوست نیازست

هر چند تو را با من مسکین سر نازست

حال دل خود با که بگویم بجز از باد

کاو سوختگان را به کرم محرم رازست

احوال دل سوخته هم باد بگوید

[...]

جهان ملک خاتون
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲

 

بگذار ره صومعه، کان دور و درازست

بنشین بدر میکده، کان خانه رازست

چون بانگ نمازی نشنیدی تو درین کوی؟

گر گوش تو بازست همه بانگ نمازست

از خرقه و زنار و ز سجاده و تسبیح

[...]

قاسم انوار
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - این ترکیب موحدانه در دارالسلطنه لاهور در فصل گل و بهار در اوان سرمستی ها در تعریف خرمی عالم مذیل به نام نامی صاحبی ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان خانان در استدعای صحبت ایشان گفته شده

 

زان دم که به افسون طبیبانت نیازست

عیسی به فسون دم خود بر سر نازست

در آرزوی صحت تو لحظه بر ایام

همچون شب عیدست که بر طفل درازست

کار تو نه کاریست که آن فاتحه خواهد

[...]

نظیری نیشابوری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۴۵

 

تنها نه همین با تو مرا روی نیازست

هر کس که ترا دیده به من بر سر نازست

صائب تبریزی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

امشب شب قدرست و در میکده بازست

تطهیر کن از باده که هنگام نمازست

کن سجده بخم ایکه وضو ساختی از می

این زمزم و این قبله ارباب نیاز ست

راز دل من چونکه بود دل حرم یار

[...]

صفای اصفهانی
 
 
sunny dark_mode