حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲
آوارهٔ عالم، نگهی، ساخته ما را
آن گوشه نشین، دربه در انداخته ما را
چون مهرهٔ ششدر شده، در هجر تو ماتیم
دریاب که نیرنگ غمت باخته ما را
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۸
ای از تو، پریشان نظری آینه ها را
از عکس تو در شیشه پری، آینه ها را
کرده ست نظربازی آن خط زره پوش
مشهور به آهن جگری، آینه ها را
رحمی کن و از پرده برون آ که سراغت
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۸
دل بر سر تیر است، گشاییم کمین را
از خامه طرازیم، صنم خانهء چین را
هر شیوه ات ای شوخ، ز بس ذوق فریب است
هرگز نشناسد کسی از مهر تو کین را
نه تنها می کند چون زهر، صحبتهای شیرین را
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۶۲
از عکس رخش باده فروش است دل ما
آیینهٔ آن رهزن هوش است دل ما
از سطر جبینش، سخنم شد شکرآگین
تلخی چش آن چشمهٔ نوش است دل ما
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۶۳
با اشک روان، قطره زنان است دل ما
ازکهنه سواران جهان است دل ما
پرورده ز طفلی، عوض شیر، شرابش
در میکده ها، پیر مغان است دل ما
از سرو روانت چه خیال است، جدایی
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۷۳
تیغ نگه افتاده گران قاتل ما را
یارای تپیدن نبود، بسمل ما را
در طینتم آن مهر و وفایی که سرشتند
خشت سر خم می کند آخر، گل ما را
امّیدم از آن چشم سیه، بود نگاهی
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۷۴
این است که دل برده و خون کرده بسی را
بسم الله اگر تاب نفس هست کسی را
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۸۵
این است، سرود من و بلبل به چمنها
فریاد ز بیمهری این عهدشکنها
نشنیده کس، از غنچهٔ مستور تو حرفی
امّا به زبانها ز تو افتاده سخنها
روزی که دهد زلف تو، بر باد، غبارم
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۹۴
دعوی گر جاهل، به بغل دشمن خود داشت
افعی به گریبان، ز رگ گردن خود داشت
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۰۰
کاو کاو مژه ی من به جگر خون نگذاشت
سینه ام داغ برای دل مجنون نگذاشت
حرکت در قلم نکته سراینده ی من
شوخی مصرع آن قامت موزون نگذاشت
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۰۳
در پرده دل، جلوه گری بار دگر داشت
پیمانه چشمم، می دیدار دگر داشت
از زلف نپرداخت به ما، پرتو رویش
این شمع دل افروز، شب تار دگر داشت
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۰۶
آن روز، شب تیرهٔ ما هم سحری داشت
کز صبح بناگوش تو چشمم خبری داشت
آن هم شده چون داغ دل لاله به ما خشک
این کاسهٔ ما بود که خون جگری داشت
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۱۱
هر سو که بود میل تو، جای تو همان است
هر چیز هوای تو، خدای تو همان است
از بیعگه هر دو جهان، آنچه پسندی
در آخر بازار، بهای تو همان است
زان عقده که در وی شکند ناخن تدبیر
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۲۳
بی باده سیه مست، شب از یاسمن کیست؟
فیض سحر از سینهٔ گل پیرهن کیست؟
نظّاره، خیال کِه در آغوش کشیده ست؟
حیران نگهی، آینه دار بدن کیست؟
شد صفحهٔ من، جزیه ستان ورق گل
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳۰
سامان پریشان دلی اندوخته دارم
زان طرّه که بر دوش و بر انداخته دارد
دوزخ به دل، از ناله برافروخته دارم
زان شعلهٔ قامت، که برافراخته دارد
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳۱
آتشکده ای در جگر سوخته دارم
زان حسن گلوسوز، که بی ساخته دارد
ز نگار خط شوخ تر از جوهر شمشیر
بر آینه عارض پرداخته دارد
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳۳
شوریده سرم، طرهٔ پیچان تو دارد
آشفته دلم، زلف پریشان تو دارد
زین گونه، فرومانده و بی تاب و توانم
پنهان چه کنم؟ سستی پیمان تو دارد
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳۸
عمر گذران، فکر مه و سال ندارد
چشم نگران، سیل به دنبال ندارد
از قهر تو، بیمی نبود بوالهوسان را
چشم تو پلنگیست که چنگال ندارد
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳۹
با داغ محبت، دل دیوانه نسازد
دریاکش مخمور به پیمانه نسازد
خاطر نکند عشق، ز معموری ما جمع
تا جغد، به وبرانهٔ ما خانه نسازد
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۴۳
هرکس که نظر باز به آن زلف دوتا شد
درحلقهٔ زنجیر نظر بند بلا شد
هر ذرهٔ خاکیست جدا تشنهٔ خونی
رحم است بران قطره که از بحر جدا شد