گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » متفرقات » وله ایضاً

 

ترسا ز چلیپا و ز زُنار بر‌آمد

در دین امان شد

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » متفرقات » وله ایضاً

 

گلزار بهشت از جگر نار برآمد

آتش چو جنان شد

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » متفرقات » وله ایضاً

 

موسی ز پی دیدن دیدار بر‌‌آمد

بر طور روان شد

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » متفرقات » وله ایضاً

 

اسرار حقیقت نتوان گفت به اغیار

کو چون به جهان شد

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » متفرقات » وله ایضاً

 

کز سرّ سرا پردهٔ اسرار برآمد

دل برد و نهان شد

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » متفرقات » وله ایضاً

 

هر ذره کز آن پرتو انوار برآمد

خورشید عیان شد

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » متفرقات » وله ایضاً

 

سر مست می عشق به بازار برآمد

در عین عیان شد

شاه نعمت‌الله ولی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۹

 

خم مویش که در کین من بیمار می پیچد

ز تاب آتش آهم بخود چون مار می پیچد

چو خواند نامه دردم مبر نام من ایقاصد

که گر نام من آنم بشنود طومار می پیچد

مگر آن سنبل موهم بود عاشق بسرو او

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » اشعار ترکیبی » شمارهٔ ۱۰ - مستزاد

 

آسوده درونی و غم من بتو اهلی

هر چند بگوید

اهلی شیرازی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در منقبت مولای متقیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام

 

ای آمده در گلشن جان نخل تو واحد

اثبات دویی بر الف قد تو زاید

آنی که پی روشنی کار دو عالم

شد نور تو از مشرق و مغرب متصاعد

روی تو بود در نظر بنده ی مؤمن

[...]

بابافغانی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۶

 

هر کس که خورد نان و، نمک را نشناسد

شک نیست که در اصل خطا داشته باشد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش چهارم - قسمت دوم

 

زین پیش گریه را اثری بود در دلش

چندان گریستم که در آن هم اثر نماند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش چهارم - قسمت دوم

 

وصل تو گر نصیب شد از سعی ما نبود

گر دون تلافی ستم خویش می کند

شیخ بهایی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » مفردات » شمارهٔ ۳

 

فیض عجبی یافتم از صبح ببینید

این جادهٔ روشن ره میخانه نباشد

رضی‌الدین آرتیمانی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۱۱ - در وصف کشمیر

 

هر سوخته جانی که به کشمیر درآید

گر مرغ کباب است که با بال پر آید

بنگر که زفیضش بشود گوهر یکتا

جاییکه خزف گر رود آنجا گهر آید

وآنگه بچنین فصل که در ساحت گلزار

[...]

عرفی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۷

 

شاید که به آفرینش خود نازد

ایزد که تماشای جمال تو کند

فصیحی هروی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۶۵۹

 

در معرکهٔ عشق، دلیرانه متازید

بر صفحهٔ دریا نتوان مشق شنا کرد

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۷۷۳

 

بردار نقاب ای صنم از حسن خداداد

تا کعبه روان روی به بتخانه گذارند

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۶۲

 

تنها نه صفا خط ز لب لعل بتان برد

کاین مور حلاوت ز شکر خند نهان برد

تمکین تو از کوه گران گرد برآورد

رفتار تو آسودگی از سرو روان برد

شد جوشن داودی ما لاغری از تیغ

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۳۱

 

در ظاهر اگر در تن خاکی است قرارم

چون معنی بیگانه غریب وطنم بود

صائب تبریزی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۸
sunny dark_mode