هر چند به ظاهر چون روان در بدنم من
چون معنی بیگانه غریب وطنم من
با یوسف اگر در ته یک پیرهنم من
از شرم همان ساکن بیت الحزنم من
در ظاهر اگر در تن خاکی است قرارم
چون معنی بیگانه غریب وطنم بود
روی سخن من به کسی نیست جز از خود
با آینه چون طوطی اگر در سخنم من
در وقت خوش من نرسد دیده بدبین
پوشیده تر از خلوت در انجمنم من
چون شانه ز دوری است همان سینه من چاک
هر چند در آن زلف شکن بر شکنم من
دارم به می ناب درین میکده امید
چون کوزه سربسته اگر بی دهنم من
هر چند که شبنم به سبکروحی من نیست
چون سبزه بیگانه گران بر چمنم من
صائب چو گل از جبهه واکرده درین باغ
محشور به صد خار ز خلق حسنم من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق فرد نسبت به هویت و وجود خود میپردازد. شاعر خود را مانند موجودی بیگانه و غریبه میبیند که به رغم قرار داشتن در بدن، همچنان احساس جدایی و تنهایی میکند. او به ارتباطی عمیق با خود اشاره دارد و میگوید که هر چند در ظواهر به زندگی عادی ادامه میدهد، اما در درون همچنان احساس غم و دوری میکند. شاعر همچنین به عشق و امیدهایش اشاره میکند و میگوید که جانش به میکدهها وابسته است و تلاش میکند تا در کنار دیگران با وجود درد و زخمهای موجود، به زیباییها بپردازد. در نهایت، او خود را در میان زیباییها و زخمها به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: هرچند که من به لحاظ ظاهری مانند یک فرد زنده و در بدن هستم، اما از نظر معنوی و احساسی حس میکنم که غریب و بیگانهای هستم که به سرزمینی ناآشنا تعلق دارم.
هوش مصنوعی: اگر من در یک پیراهن با یوسف باشم، به خاطر شرم و خجالت، مانند کسی که در بیت الحزن (محل اندوه) است، احساس میکنم.
هوش مصنوعی: اگرچه در این بدن مادی و دنیوی زندگی میکنم، اما در عمق وجودم احساس میکنم که خانهام جای دیگری است و هویت واقعیام به نوعی بیگانه و دور از این دنیاست.
هوش مصنوعی: من سخن خود را با کسی جز خودم در آینه نمیزنم، مثل طوطی که فقط حرفهایی که میشنود را تکرار میکند.
هوش مصنوعی: در زمان شادی و خوشحالی من، چشمهای بدبین نمیتوانند به من نزدیک شوند؛ زیرا خود را بیشتر از آنچه که در جمع هستم، پنهان نگه میدارم.
هوش مصنوعی: وقتی که از دوری معشوق فکر میکنم، سینهام پاره میشود، هرچند که خودم در آن زلف پیچیده و زیبا غرق شوم.
هوش مصنوعی: من در این میخانه به شراب ناب امیدوارم، مانند کوزهای که دهانهاش بسته است و نمیتواند چیزی را بیرون بریزد.
هوش مصنوعی: هرچند که شبنم به لطافت روح من نیست، اما مانند سبزهای بیگانه که بر چمن من سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: من مانند گلی هستم که در این باغ شلوغ به خاطر زیباییام، دچار زخمهای بسیاری از مردم شدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.