گنجور

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۷

 

بی روی تو پروانه ای امشب به چراغم

خود را به چنان بی خودیی سوخت که داغم

مطرب به کنایت غزلی دوش ادا کرد

کز گریه شدم مست و شد از دست ایاغم

دور از تو ز خود رفتگیی می دهدم دست

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - این ترکیب موحدانه در دارالسلطنه لاهور در فصل گل و بهار در اوان سرمستی ها در تعریف خرمی عالم مذیل به نام نامی صاحبی ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان خانان در استدعای صحبت ایشان گفته شده

 

داغ دلم افروخته تر شد ز چراغم

هم منصب پروانه بود پنبه داغم

در پوست نمی گنجد ازین نشئه نشاطم

بر دست نمی استد ازین باده ایاغم

صدسال گر از گل به مشامم نرسد بود

[...]

نظیری نیشابوری
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳

 

چون سینه ماتم‌زدگان غرقه داغم

در کسوت سوسن شکفد لاله راغم

آه این چه نسیم است که از دامن نازش

صد خرمن گل ریخته در جیب دماغم

در کام سمندر شکند شهد سلامت

[...]

فصیحی هروی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۳

 

تکلیف شراب است نمک ریزی داغم

برگردن پیمانه ی می، خون ایاغم

پیغام جنون می شنوم از لب ساغر

بوی عرق فتنه دهد، می به دماغم

همصحبتی من به کسی سود ندارد

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۰۸

 

تا چند به روزن نرسد نور چراغم؟

رنگین نشود پنبه ز خونابه داغم

هر چند که چون ذره ندارم به جگر آب

از چشمه خورشید خورد آب، دماغم

وقت است که بر تن بدرم اطلس افلاک

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۹

 

خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم

تا خون نشود، وا نشود غنچه باغم

پیدا نبود دل ز هجوم غم معشوق

پنهان شده از کثرت پروانه، چراغم

گر بر لبم انگشت زنی، جوش زند خون

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۴۲

 

جز دود محبت که بود نور چراغم

آموخته بوی دگر نیست دماغم

بی ساغر اندوه، دلم تازه نگردد

تا خون نشود، وا نشود غنچه باغم

قدسی مشهدی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۲

 

خشک است ز بی مهریی ایام دماغم

در آرزوی روغن آبست چراغم

زخم جگرم کرده بناصور ارادت

ای دست مروت منه انگشت به داغم

ریزند اگر در چمنم آب زمرد

[...]

سیدای نسفی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۹

 

سر تا قدم از خون جگر، غیرت باغم

گلرنگ تر از لاله بود پنبهٔ داغم

در میکدهٔ درد، چو من نیست حریفی

جوشد ز لب خویش چو تبخاله ایاغم

دارم دلی آزرده تر از خاطر مجنون

[...]

حزین لاهیجی