گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۷۸

 

هستی که عیان نیست روان در شانی

در شان دگر جلوه کند هر آنی

این نکته بجو ز کل یوم فی شان

گر بایدت از کلام حق برهانی

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۷۹

 

گر در طلب گوهر کانی کانی

ور زنده ببوی وصل جانی جانی

القصه حدیث مطلق از من بشنو

هر چیز که در جستن آنی آنی

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۸۱

 

دردی داریم و سینهٔ بریانی

عشقی داریم و دیدهٔ گریانی

عشقی و چه عشق، عشق عالم سوزی

دردی و چه درد، درد بی‌درمانی

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۸۲

 

گر طاعت خود نقش کنم بر نانی

و آن نان بنهم پیش سگی بر خوانی

و آن سگ سالی گرسنه در زندانی

از ننگ بر آن نان ننهد دندانی

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۸۳

 

نزدیکان را بیش بود حیرانی

کایشان دانند سیاست سلطانی

ما را به سر چاه بری دست زنی

لاحول کنی و دست بر دل رانی

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۸۴

 

نزدیکان را بیش بود حیرانی

کایشان دانند سیاست سلطانی

ما را چه که وصف دستگاه تو کنیم

ماییم قرین حیرت و نادانی

ابوسعید ابوالخیر
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴

 

ای دوست مرا دید همی نتوانی

بیهوده چرا روی ز من گردانی

بی جرم و جنایتی که از من دانی

چون پیر خر از نیش، ز من ترسانی

فرخی سیستانی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۸

 

اقبال براندت که حکمت خوانی

ور نام طلب کنی ز نان در مانی

بردار مرا ز خاک اگر بتوانی

تا پیش تو بر خاک نهم پیشانی

ازرقی هروی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۱

 

ای آنکه بروی قبله خوبانی

دل را دل و تن را تن و جان را جانی

گفتم بدلت خریدم از نادانی

اکنون که پدید است بجان ارزانی

قطران تبریزی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۲

 

شوخی صنمی خوشی کشی خندانی

طوطی سخنی و عندلیب الحانی

چون برده دلم به لابه و دستانی

لابد پس دل روم چو سرگردانی

مسعود سعد سلمان
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۵

 

گر دست دهد ز مغز گندم نانی

وز می دو منی ز گوسفندی رانی

با لاله‌رخی و گوشه بستانی

عیشی بود آن نه حد هر سلطانی

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۹۸

 

* تُنْگی میِ لَعْل خواهم و دیوانی،

سَدّ‌ِ رَمَقی باید و نصف نانی،

وانگه من و تو نشسته در ویرانی،

خوشتر بُوَد آن ز مُلْکَتِ سلطانی.

خیام
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۸

 

ای شمع ترا نگفتم از نادانی

از شهد جدا مشو که اندر مانی

تا لاجرم اکنون تو و بی فرمانی

گریانی و سر بریده و سوزانی

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۹

 

ای آنکه مرا به جای عقل و جانی

با لذت علم و قوت و ایمانی

از دوستی تو زنده گردد دانی

گر نام تو بر خاک سنایی خوانی

سنایی
 

عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۳۸

 

گر بر سر من خار و خسک بارانی

باران تو را دوخته‌ام بارانی

عین‌القضات همدانی
 

عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۸۲

 

موقوف بجان اگر بمانی مانی

زیرا که چو در عالم جانی جانی

این نکته اگر نیک بدانی دانی

هرچیز که در جستن آنی آنی

عین‌القضات همدانی
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳۰

 

در ملک چنین که وسعتش می‌دانی

با شعر چنین که روز و شب می‌خوانی

آبم بشد از شکایت بی‌نانی

کو مجدالدین بوالحسن عمرانی

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳۱

 

ای دل طمعم زان همه سرگردانی

نومیدی و درد بود و بی‌درمانی

این کار نه بر امید آن می‌کردم

باری تو که در میان کاری دانی

انوری
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۵۰ - سورة ق‏ » ۲ - النوبة الثالثة

 

نزدیکان را بیش بود حیرانی

کایشان دانند سیاست سلطانی‌

میبدی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۵

 

ای زلف بتم عقرب مه جولانی

جادو صفتی گرچه به ثعبان مانی

آخر نه بهشت حسن را رضوانی

دوزخ چه نهی در جگر خاقانی

خاقانی
 
 
۱
۲
۳
۵
sunny dark_mode