محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » منقولات » شمارهٔ ۲۵
دانی که مرا یار چه گفتست امروز
جز ما بکسی در منگر دیده بدوز
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » منقولات » شمارهٔ ۲۶
گفتار دراز مختصر باید کرد
وز یار بدآموز حذر باید کرد
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » منقولات » شمارهٔ ۶۵
گر مرده بوم برآمده سالی بیست
چند پندرای که گورم از عشق تهیست
گر دست بخاک برنهی کاینجا کیست
آواز آید که حال معشوقم چیست
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » منقولات » شمارهٔ ۸۱
زلفت سیه است مشک را کان گشتی
ازبس که بجستی تو همه آن گشتی
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » منقولات » شمارهٔ ۹۶
یک چند دویدم و قدم فرسودم
آخر بی تو پدید نامد سودم
تا دست به بیعت وفایت سودم
در خانه نشستم و فرو آسودم
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » منقولات » شمارهٔ ۹۷
جز درد دل از نظارۀ خوبان چیست
آنرا کهدو دست و کیسه از سیم تهیست
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » منقولات » شمارهٔ ۹۷
ما را بسر چاه بری دست زنی
لاحول کنی دو دست بر دست زنی
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » منقولات » شمارهٔ ۹۹
آنرا که بیامدست دنیا آمد
دانی که بیامده چو آورده نبود
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » منقولات » شمارهٔ ۹۹
گفتار دراز مختصر باید کرد
وزیار بدآموز حَذَر باید کرد
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » منقولات » شمارهٔ ۱۰۱
سودت نکند بخانه در بنشستن
دامنت بدامنم بباید بستن
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » منقولات » شمارهٔ ۱۲۲
وای ای مردم داد ز عالم برخاست
جرم او کند و عذر مرا باید خواست
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » منقولات » شمارهٔ ۱۴۹
چون نیست شدی هست ببودی صنما
چون خاک شدی پاک شدی لاجرما
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » منقولات » شمارهٔ ۱۶۱
چونان شدهام که دید نتوانندم
تا پیش تو ای نگار ننشانندم
خورشید تویی بذره من مانندم
چون ذره بخورشید همی دانندم
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » منقولات » شمارهٔ ۱۶۷
آزادی و عشق چون همی نامد راست
بنده شدم و نهادم از یکسو خاست
زین پس چونانکه داردم دوست رواست
گفتار و خصومت از میانه برخاست
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » ابیات » بخش ۱
در راه یگانگی نه کفرست و نه دین
یک گام ز خود برون نه و راه ببین
ای جان جهان تو راه اسلام گزین
با مار سیه نشین و با خود منشین
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » ابیات » بخش ۱
ما را بجز این جهان جهانی دگرست
جز دوزخ و فردوس مکانی دگرست
قلاشی و عاشقی سرمایۀ ماست
قرایی و زاهدی جهانی دگرست
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » ابیات » بخش ۱
جانا به زمین خاوران خاری نیست
کش با من و روزگار من کاری نیست
با لطف ونوازش جمال تو مرا
دردادن صدهزار جان عاری نیست
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » ابیات » بخش ۴
تا روی ترا بدیدم ای شمع طراز
نی کار کنم نه روزه دارم نه نماز
چون باتو بوم مجاز من جمله نماز
چون بیتو بوم نماز من جمله مجاز
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » ابیات » بخش ۴
واحببت اولاد الیهود باَسرِهِم
لاجلک حتی کدتُ ان اَتهوّدا
اصلی فأزوی قبلتی متعمدا
لقبلتکم فاشهد صلاتی لتشهدا
وانی لاهدی فی صلاتی بحبکم
[...]
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » ابیات » بخش ۴
خواهی کی کسی شوی ز هستی کم کن
ناخورده شراب وصل مستی کم کن
با زلف بتان دراز دستی کم کن
بت را چه گنه تو بت پرستی کم کن