گنجور

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۶

 

می آرد شرف مردمی پدید

آزاده نژاد از درم خرید

می آزاده پدید آرد از بداصل

فراوان هنرست اندرین نبید

هرآن گه که خوری می خوش آن گه است

[...]

رودکی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۱ - مرثیت یکی از سخنوران

 

گفتم تو مرا مرثیت کنی

خویشان مرا تعزیت کنی

فرزند مرا چون برادران

در هر هنری تربیت کنی

یابی به جهان عمر تا که قاف

[...]

مسعود سعد سلمان
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۷ - در مدح سلطان علاء الدوله ابو سعید مسعود بن ابراهیم

 

شه باز به حضرت رسید هین

یکران مرا برنهید زین

تا خوی کند از شرم او زمان

چون طی کنم از نعل او زمین

آباد بر این چرخ تیز گرد

[...]

ابوالفرج رونی
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۵۴ - در معارف

 

از خدمت مخلوق باز کش

ای نفس عنا کش ، عنان خویش

تا سیر شوی تو ز نان او

سیر آمده باشی ز جان خویش

وطواط
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۰ - در مدح فیروزشاه گفته و التزام آنچه حضرت سلیمان داشته از مراتب جاه و نعمت نموده

 

کو آصف جم گو بیا ببین

بر تخت سلیمان راستین

پیشش بدل دیو و دام و دد

درهم زده صفهای حور عین

بادی که کشیدی بساط او

[...]

انوری
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - فی التغزل

 

ای مشک تو در چین و در شکن

آشوب ختا فتنه ختن

ای عود تو بر آفتاب دود

ای دود تو بر ماه پیرهن

زلفست بران روی همچو ماه

[...]

صفای اصفهانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۸ - چکامه

 

طهماسب خداوند راستین

داردیم و کان در دو آستین

دریا ز یسارش برد یسار

گردون بیمینش خورد یمین

خوانده است مؤید به دولتش

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۲۵

 

طهماسب خداوند راستین

داردیم و کان در دو آستین

دریا ز یسارش برد یسار

گردون به یمینش خورد یمین

ادیب الممالک
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳

 

ای داغ تو لالۀ باغ دلم

وی سوز تو نور چراغ دلم

ای ترا ز لطف تو گلشن جان

وی تازه ز قهر تو داغ دلم

سرگشتۀ کوی تو شد دل من

[...]

غروی اصفهانی
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۰ - خیانت

 

آن را که نگون است رایتش

من هیچ نخواهم حمایتش

و آن دیو که این کار خواسته است

دیوانه بخوانند، ملتش

این کشور تحت‌الحمایه نیست

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۳ - بیدار شو!

 

ای خفته درین خاکدان رباط

چون طفل فروبسته در قماط

تا چند نشینی به آب وتاب

ای خواجه درین خاکدان رباط

زود است که بینی به جز کفن

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۰ - تغزل

 

ای حلقهٔ زلف تو پر شکن

وی نرگس مست توصف شکن

از یک شکن طرهٔ دوتات

بر جان و دل من دو صد شکن

ای زلف تو سررشتهٔ بلا

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۶ - دو نامهٔ منظو‌م (خطاب به حاجی حسین آقا ملک که از بهار کتابی خریده بود و ادای قیمت آن به درازا کشیده بود)

 

سر حلقهٔ صاحبدلان حسین

ای سرور عالیجناب من

دارم سخنانی صواب چند

بشنو سخنان صواب من

توخود ملکی برملوک عصر

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۷ - قطعهٔ دوم (خطاب به حاجی حسین آقا ملک که از بهار کتابی خریده بود و ادای قیمت آن به درازا کشیده بود)

 

سر دفتر آزادگان حسین

برد از دل من صبر و تاب من

وی با قلم آتشین خویش

بر خاک جفا ریخت آب من

ده سال کتاب مرا نداد

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode