ای مشک تو در چین و در شکن
آشوب ختا فتنه ختن
ای عود تو بر آفتاب دود
ای دود تو بر ماه پیرهن
زلفست بران روی همچو ماه
یا لخلخه عود بر سمن
با دسته ئی از سنبل سیاه
رستست ز باغ بهار من
ماهست ولی ماه آسمان
از لاله ندارد چو او دهن
سروست ولی سرو بوستان
چو نان نخرامیده در چمن
از سرو بسی بهترست و ماه
سرویست که با ماه مقترن
از این خط و از این ذقن فتاد
مور من بیچاره در لگن
شد با رسن زلف او بچاه
تا دید دل ساده آن ذقن
بر تافت سر طره بتاب
دل ماند درین چاه بی رسن
دارم وثنی در سرای دل
او را همه اعضای من شمن
جز من بود آیا موحدی
باشد دل او خانه و شن
آندل که بمژگان آن پریست
چون مرغ مسمن بباب زن
یا در شکن آندو زلف حور
در دست دو هندوی راهزن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آباد بر این چرخ تیز گرد
از نور سراپای او عجین
ای حلقهٔ زلف تو پر شکن
وی نرگس مست توصف شکن
از یک شکن طرهٔ دوتات
بر جان و دل من دو صد شکن
ای زلف تو سررشتهٔ بلا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.