کاری که نه کارِ تست، مسپار

راهی که نه راهِ تست، مسپر

هجری که بود مراد محبوب

از وصل هزار بار خوشتر

نوریست میان شعر احمر

از دیده و وهم و روح برتر

خواهی خود را بدو بدوزی

برخیز و حجاب نفس بردر

آن روح لطیف صورتی شد

[...]

انجیرفروش را چه بهتر

انجیرفروشی ای برادر

سرمست زییم مست میریم

هم مست دوان دوان به محشر

گر خاک شویم وگر بریزیم

[...]

انجیرفروش را چه بهتر

انجیرفروشی ای برادر

ماییم معاشران دولت

هین بر کف ما نهید ساغر

ای ساقی ماه روی زیبا

[...]

انجیرفروش را چه بهتر

انجیرفروشی ای برادر

یا ساقی عشقنا تذکر

فالعیش بلا نداک ابتر

ما را سر صنعت و دکان نیست

[...]

انجیرفروش را چه بهتر

انجیرفروشی ای برادر

یا ساقی عشقنا تذکر

فالعیش بلا نداک ابتر

ما را سر صنعت و دکان نیست

ای ساقی جان کجاست ساغر

لا تترکنا سدی صحایا

الخیر ینال لا یوخر

کم جوی وفا عتاب کم کن

ای زنده کن هزار مضطر

الحنطه حیث کان حنطه

اذ کان کذاک یوم بیدر

چون پیشه مرد زرگری شد

هر شهر که رفت کیست زرگر

ابرارک یشربون خمراً

فی ظل سخایک المخیر

خود دل دهدت که برنهی بار

بر مرکب پشت ریش لاغر

من کاسک للثری نصیب

و الارض بذاک صار اخضر

بگذار که می‌چرد ضعیفی

در روضه رحمتت محرر

در سایه دوست چون بود جان

همچون ماهی میان کوثر

طهر خطراتنا و طیب

من کأس مدامک المطهر

ما را بمران وگر برانی

هم بر تو تنیم چون کبوتر