ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰
دیدم کنار خویش تهی از نگار خویش
من بی نگار خویش نخواهم کنار خویش
چشمم نگار کرد کنار مرا به خون
چون در کنار خویش ندیدم نگار خویش
تا غمگسار خویش لقب کردمش زعشق
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - و قال ایضاً
بخشید خواجه دوش مرا اسب خاص خویش
و انصاف این بود همه از طبع مکرمش
و ربا ورم نداری آنک برو ببین
اسبیست تنگ بسته و لیکن بر آخورش
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۸
شخصم به چشم عالمیان خوب منظر است
وز خبث باطنم سر خجلت فتاده پیش
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۸
طاووس را به نقش و نگاری که هست خلق
تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۳
خاتون خوب صورت پاکیزه روی را
نقش و نگار و خاتم پیروزه گو مباش
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۳
درویش نیک سیرت پاکیزه خوی را
نان رباط و لقمه دریوزه گو مباش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸۰
هر بامداد تا به شبم بر سر رهش
وقتی مگر که بنگرم از دور ناگهش
زان گه گهی که پر ز خوی گل کند زنخ
آتش سزد گلاب، چو سیمین بود جهش
آبی کنند هر کسی اندر رهی سبیل
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳
عشرت بهار کن، که شود روزگار خوش
میدر بهار خور، که بود بی غبار و غش
گفتی: به روز شش همه گیتی تمام شد
میبه، که او تمام نشد جز به ماه شش
بر خیز و زین قیاس دو شش سالهای ببین
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۹۷۲
ای شاخ گل، به صحبت بلبل سری بکش
بسیار بر رضای دل باغبان مباش
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۶
یک دم به مزد دیده شب زنده دار خویش
می خواستم چو اشک تو را در کنار خویش
رنگین نگشت تیغ نگاهت زخون ما
آخر شکسته رنگی ما کرد کار خویش
چون در امید وعدهٔ وصلت سفید شد
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶ - اوحدی مراغه ای
وقتی علاج مردم بیمار کردمی
اکنون چنان شدم که ندانم دوای خویش
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۳ - مغربی تبریزی قُدِّسَ سِرُّهُ
آئینهای بساخت ز مجموعِ کاینات
در وی بدید عکس جمال و جلالِ خویش
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد
بگذر ز عهد سست و سخنهایِ سخت خویش
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
آن را که دوستی علی نیست کافر است
گو زاهد زمانه وگو شیخ راه باش
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
مردِ خداشناس که تقوی طلب کند
خواهی سپید جامه و خواهی سیاه باش
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۹ - بهجت شیرازی
از قیل و قال مدرسه چون دل گرفت زنگ
بزدایمش به صحبت رندانِ باده نوش
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۶ - کوثر همدانی
ما آنچه میکنیم بود از برای یار
خلق آنچه میکنند بود از برای خویش
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۲۰ - در دریای سرمدی
گاه نبرد چون بنشیند به پشت رخش
رخشش ز سم کند سر و مغز هژبر پخش
تیغش تن هژبر دلان را کند دو بخش
بر پشت تیغ او ید قدرت نموده نقش
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۸ - مردمان لئیم
این ناکسان که کوس بزرگی همی زنند
ممتاز نیستند ز کس جز به مال خوبش
بستان و باغ دارند اما نمیدهند
هرگز یکی چغاله به طفل چغال خویش
خاتون اگر خیال خیاری کند، نهد
[...]