گنجور

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳

 

رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما

فرمای خدمتی که برآید ز دست ما

برخاستیم و نقش تو در نفس ما چنانک

هر جا که هست بی تو نباشد نشست ما

با چون خودی درافکن اگر پنجه می‌کنی

[...]

سعدی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

ما می پرست یار و جهان می پرست ما

مامست عشق و کون ومکان بوده مست ما

جنب وجودم از می توحید حق پرست

زاهد مکن بسنگ ملامت شکست ما

در ملک عشق منصب ما بین چو شد بلند

[...]

اسیری لاهیجی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۲

 

در زیر بار مهره گل نیست دست ما

ز اشک تاک سبحه کند می پرست ما

نه گوشه کلاه و نه زلف و نه توبه ایم

خوبان چه بسته اند کمر در شکست ما؟

صائب تبریزی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۳

 

از بس که دید رو، ز لب می پرست ما

ساغر برون نرفت چو نرگس ز دست ما

چون گل، حریف بستن دستار نیستیم

دستار بسته ای مگر افتد به دست ما

ما را چونی به بند تن خویش بسته اند

[...]

طغرای مشهدی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

لبریزِ شکوه شد دل حسرت‌پرست ما

کو طرف دامنی که بیفتد به دست ما!

آزار ما روا نبود بیش ازین دگر

رنگ شکسته‌ایم چه حاصل شکست ما!

دست دعا برای تو داریم بر سپهر

[...]

فیاض لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

می چون سبو کشید، لب می پرست ما

در کارگاه سعی، نجنبید دست ما

ما کرده ایم دانه ی دل در زمین عشق

از آسیای چرخ نیاید شکست ما

امروز، زاهد از لب ما بوی می شنید

[...]

حزین لاهیجی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

در عهد غیر دلبر پیمان گسست ما

درد ا ز حسرت دل پیمان پرست ما

تا آرمت به مهر کنم با رقیب صلح

از بخت شوم خانه خصم است بست ما

مغرور هوش خود مشو ای دل که دیده ایم

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

پیمان به پا فکنده ونالی ز دست ما

فریاد از تو ای بت پیمان گسست ما

ما تا ابد به مهر تو میثاق بسته ایم

این است روزنامه ی عهد الست ما

دانسته اند قصه ی ما بیش و کم درست

[...]

صفایی جندقی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

از باده مست گشت بت می‌پرست ما

آمد چه خوب فرصت وصلش به دست ما

ما بر امور انفس و آفاق قادریم

لیکن قضاست مسئله پای‌بست ما

هر پنجه‌ای به پنجه ما ناورد شکست

[...]

وحدت کرمانشاهی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

بستی برشته سر مو پای و دست ما

گوئی برو که با تو نزیبد نشست ما

بازوی زهد پنجه عشق تو بر نتافت

برکوب طبل حسن که برگشت شست ما

این تیغ وین سپر که نیابد بهمسری

[...]

نیر تبریزی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

رفت اختیار ما به نگاهی ز دست ما

افتاد در کف دل دلبر پرست ما

آنجا که یار بر سر ناز و تکبر است

جز عجز و مسکنت چه برآید ز دست ما

تا بی دریغ از سر جان برنخواستیم

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode