گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۷

 

چشمت خدای داده که صاحب نظر شوی

هم گوش و هوش تا که ز عالم خبر شوی

از دل اگر نبینی وگر نشنوی ز جان

از چشم وگوش به بود ار کور وکر شوی

دست وترنج را همه بری به روی هم

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۸

 

ای دل به جان بکوش که اهل نظر شوی

یعنی که خون شوی وز چشمم به در شوی

فرموده دوست نیست به دیوانگان حرج

کن سعی تا ز زلف وی آشفته تر شوی

گر عاشقی بعارض دلدار همچومن

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲

 

سلطان چرخ دوش چوشد سوی خاورا

روی سپهر شد ز ثریا مجدرا

چشمم زهجر ان بت بی مهر ماه چهر

اختر گهی شمرد وگهی ریخت اخترا

گاهی ز گریه بودم چون ابر نوبهار

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در شکایت از بهرام میرزا

 

بهرام میرزا شده تا حکمران به فارس

پیدا شده است فتنه آخر زمان به فارس

زاین پس روا بود که نیاید به فارس مرگ

زیرا که نیست کس را در تن روان به فارس

انصاف وراستی و مروت شده نهان

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱

 

ای زلف کاوفتاده به رخسار دلبری

همرنگ مشک از فر وهمسنگ عنبری

کافر شنیده ام که ندارد به خلد راه

جا کرده ای به خلد تو با اینکه کافری

در آتشی و بر توگلستان شده است نار

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱ - قطعه

 

انبار دار صاحب دیوان کشیده تیغ

خون ریزد از خلایق وباکش نه از خدا

یا رب نجات ده به خلایق ز مرگ او

یا رحم ده به صاحب دیوان به حال ما

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۴ - قطعه

 

درحیرتم زحال قوام وز کار چرخ

روباه لنگ بین که چه سان شیر گشته است

تنها قشو نگشته قلمدان همی به فارس

ساطورها نگر که چو شمشیر گشته است

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱ - در مرثیه بر شهیدان کربلا

 

از دست ظلم شمر ستمگر به کربلا

گریان شدند مؤمن و کافر به کربلا

هرگز کسی ندیده و نشنیده در جهان

جوری که شد به آل پیمبر به کربلا

پنداشتی قیامت کبری پدید گشت

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲ - وداع شاه شهید با اهل حرم

 

بر ذوالجناح شد چو شه بی‌سپه سوار

گفتی که آفتاب عیان شد ز کوهسار

کلثوم در برابرش آمد علم به کف

زینب به پیش مرکب او شد رکابدار

گفتش روی و می‌رودم روح از بدن

[...]

بلند اقبال
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode