گنجور

صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵

 

دارد هزار گوشه در آن طره دل درنگ

زین کرده سخت بر من دیوانه کار تنگ

از چار سو برگردانم افکنده پا لهنگ

گاهی کشد برومم و گاهی کشد بزنگ

صفی علیشاه
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحه‌سرایی‌ها » شمارهٔ ۲۰ - در دریای سرمدی

 

بربست در گرفتن خیبر، کمر چو تنگ

از ترس، چهر خیبریان گشت زرد زنگ

یازید دست بر در آن قلعه بی درنگ

در را ز جای کند چو بود او امیر جنگ

ترکی شیرازی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط بهاریه در نعت حضرت حجه عصر عجل الله تعالی فرجه

 

خاک سیه شد از گل سوری شقیق رنگ

چون آبگینه شد ز صفای شقیق سنگ

بر سرخ گل چرد بستاک جبال رنگ

بزدای ای چو ماه دو روی تو بی درنگ

صفای اصفهانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۵۰

 

کوته برف چو لارژ فراخ اترو است تنگ

امپرسمان شتاب و آپاتی بود درنگ

سوردیته شد کری و گری تینیو آمده

بیدست اسیترپی باشد بوات لنگ

کاستر سگابی است و کشم خوک و سگ شین

[...]

ادیب الممالک
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۷ - صفت هلال و اسب

 

چون غرهٔ افق ز شفق شد شقیق رنگ

بر شاه روم تاختن آورد شاه زنگ

شب‌ را ز روی‌، پرده برافتاد و رخ نهفت

حور سپیدچهر، ز دیو سیاه‌رنگ

خورشید رخ نهفت‌ و برآمد هلال عید

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - مخمس در مدح خواجه قنبر کننده در خیبر علی علیه‌السلام

 

افراسیاب چرخ ز بس ریخت طرح جنگ

گرسیوز غمم به نفس بسته راه تنگ

رشگ منیژه ترک من ای فتنهٔ فرنگ

با بادهٔی چو خون سیاوش لاله رنگ

صغیر اصفهانی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۴ - خون دل

 

مرغی بباغ رفت و یکی میوه کند و خورد

ناگه ز دست چرخ بپایش رسید سنگ

خونین به لانه آمد و سر زیر پر کشید

غلتید چون کبوتر با باز کرده جنگ

بگریست مرغ خرد که برخیز و سرخ کن

[...]

پروین اعتصامی
 
 
۱
۲