قصاب کاشانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - جولان حسن
ای جان و دل خدنگ نگاه تو را هدف
دارد غبار راه تو بر خون ما شرف
خوش جلوه کرد نور جمالت ز هر طرف
تا دیده در عرق گل روی تو را صدف
خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۲۰
از روم تا به هند گرفتیم جان به کف
بهر نثار مرقد شه بوعلی شرف
بر وی قسم به جان عزیز مبارزش
کاندر وفاش کرد جوانی خود تلف
هست این غلام را به درش حاجت عظیم
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶
ساقی بیا که عمر گرانمایه شد تلف
دایم نخواهد این در جان ماند در صدف
طفلی است جان و مهد تن او را قرارگاه
چون گشت راهرو فکند مهد یک طرف
در تنگنای بیضه بود جوجه از قصور
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۹
بر دورش اهل بیت خروشان کشیده صف
گریان به گرد چشم چو مژگان زهر طرف
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - وله
تیغ هلال تافت چو شوال را زکف
ماه صیام را سپر افتاد از کتف
پر باده گشت شاهد مه پاره را ایاغ
خود باد ماند زاهد بیچاره را بکف
تا کی غراب بلبل گلدسته های شهر
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۱
عمریست تا به تیر غمت گشتهام هدف
شاید زمام وصل تو را آورم بکف
نازم بگیسوی تو که در آرزوی آن
بس روزها سیه شد و بس عمرها تلف
یکباره گر نقاب بگیری ز روی خود
[...]