گنجور

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۳

 

مردم سفله به سان گرسنه گربه

گاه بنالد به زار و گاه بخرد

تاش همی خوار داری و ندهی چیز

از تو چو فرزند مهربانت نبرد

راست چو چیزی به دست کرد و قوی گشت

[...]

ناصرخسرو
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۲

 

رنگ زمین زرد گشت و طبع هوا سرد

رطل می سرخ گیر بر بهی زرد

چرخ پر از دود گشت ز ابر سیه فام

و ابر بآب از رزان بشست سیه گرد

زاغ گرفته براغ مسکن بلبل

[...]

قطران تبریزی
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

مادرتان پیر گشت و پشت به خم کرد

موی سر او سپید گشت و رخش زرد

تا کی ازین گنده‌پیر، شیر توان خورد

سرد بود لامحاله هر چه بود سرد

منوچهری
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱ - مسمط در ستایش پروردگار

 

مهر جان ذوق بندگی ز دلم برد

شیشه عقلم به سنگ جهل هوا خورد

گشته ز صاف حیات قسمت ما درد

گر پسری زشت و کور از پدری مرد

صامت بروجردی
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۲۵ - ماکیان و شیر

 

در بُن یک بیشه ماکیانی هر روز

بیضه نهادی و بردی آن را یک کُرد

بس که ز راه آمد و ندید به جا تخم

خاطرش از دست برد کُرد بیازرد

بود در آن بیشه پادشاه یکی شیر

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۲۶ - بقای انسب

 

قصّه شنیدم که بوالعَلا به همه عمر

لَحم نخورد و ذَوات لَحم نیازرد

در مرض موت با اجازهٔ دستور

خادم او جوجه‌با به محضر او برد

خواجه چو آن طیر کشته دید برابر

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » اشعار دیگر » شمارهٔ ۴ - عاقبت ضعیفی

 

قصه شنیدم که بوالعلا به همه عمر

لحم نخورد و ذوات لحم نیازرد

در مرض موت با اجازه دستور

خادم او جوجه با به محضر او برد

خواجه چو آن طیر کشته دید برابر

[...]

ایرج میرزا
 
 
sunny dark_mode