گنجور

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶

 

جرم رهی دوستی روی تست

آفت سودای دلش موی تست

دل نفس از عشق تو تنها نزد

در همه دلها هوس روی تست

ناوک غمزه مزن او را که او

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳

 

عشق تو از ملک جهان خوشترست

رنج تو از راحت جان خوشترست

خوشترم آن نیست که دل برده‌ای

دل در جان می‌زند آن خوشترست

من به کرانی شدم از دست هجر

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳

 

از تو بریدن صنما روی نیست

زانکه چو رویت به جهان روی نیست

تا تو ز کوی تو برون رفته‌ای

کوی تو گویی که همان کوی نیست

گرچه غمت کرد چو مویی مرا

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴

 

سخت خوشی چشم بدت دورباد

سال و مه و روز و شبت سور باد

بندهٔ زلفین تو شد غالیه

خاک کف پای تو کافور باد

خادم و فراش تو رضوان سزد

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲

 

عشق ترا خرد نباید شمرد

عشق بزرگان نبود کار خرد

بار تو هرکس نتواند کشید

خار تو هر پای نیارد سپرد

جز به غنیمت نشمارم غمت

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹

 

غارت عشقت به دل و جان رسید

آب ز دامن به گریبان رسید

جان و دلی داشتم از چیزها

نبوت آن نیز به پایان رسید

گفتم جانی به سر آید مرا

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱

 

روز دو از عشق پشیمان شوم

توبه کنم باز و به سامان شوم

باز به یک وسوسهٔ دیو عشق

بار دگر با سر دیوان شوم

بس که ز عشق تو اگر من منم

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵

 

جرم رهی دوستی روی تو

آفت سودای دلش موی تو

دل نفس عشق تو تنها زند

در همه دلها هوس روی تو

ناوک غمزه مزن آندان که او

[...]

انوری
 
 
sunny dark_mode