یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۳
ماه مدینه از حرم کرد چو راه کربلا
گشت طلایه اجل قاید شاه کربلا
راهنمای قتل شد پیش خرام خیل غم
دید مباشر قدر سان سپاه کربلا
عرصه دار و گیر شد دامن ودشت ماریه
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۴۲
آه که شد شکسته دل خسته جگر برادرم
با لب خشک و چشم تر غرقه به خون برادرم
هر مژه زین مشاهدت تیر صفت به دیدگان
با همه سست گوهری سخت نشسته تا پرم
عرش فتاده بر زمین یا تن تو به خاک بر
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۴۷
چون به مصیبت از ازل رفت همی قضای من
چیست مصیبت دگر ساز طرب برای من
ز ابروی و قد دلستان دام منه که بس مرا
نیزه آسمان گذر تیغ جهانگشای من
خصم به جامه جدل قاسم و خلعت طرب
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۵۰
ناوک کینه در کمان لشکر فتنه در کمین
گاه زغش به سرنگون گه زعطش به لب نگین
دست گسسته از فلک پای شکسته از زمین
از در مهلت و امان از پی ناصر و معین
ایل علی مرتضی آل محمد امین
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۵۲
سوی مدینه ای صبا افتد اگر عبور تو
گفت بگو به فاطمه زینب ناصبور تو
در به بقیع بی خبر خفته تو و به کربلا
مال هبا و خون هدر با تن پاره پور تو
چون نرسانم از زمین آتش دل بر اختران
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۷۷
چشم و دل از جمال تو گشت چو داد ایمنم
شکر خدا که باز شد دیده بخت روشنم
من به دیار شام در، تو به زمین کربلا
باورم این نمی کند با تو نشسته کاین منم
جای به دامن پدر، دشمن و دوست گو ببین
[...]