گنجور

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در توحید باری عزّ شأنه

 

ای شده از صنع قدرت تو هویدا

گوهر و گل، گه ز خار و گاه ز خارا

ای ز تو برجا وجود عالم و آدم

وی به تو برپا بنای اسفل و اعلی

نزد سراپرده جلال تو باشد

[...]

۲۶ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - آیینه صبح

 

صبح هنوز این عروس حجله خاور

پرده نیفکنده بود از رخ انور

لشکر چین تاختن نکرده به هندو

لشکر هندو تهی نساخته سنگر

تیرگی شب نرفته از رخ گیتی

[...]

۳۰ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۴ - آفتاب کشور خوبان

 

صبح چو مهر از درم درآمد جانان

ماه جبینش ز شام زلف نمایان

وه چه جبین آفتاب مطلع فجری

کامده از ذره کمترش مه تابان

پا به گل از حسرت قدش قد طوبی

[...]

۳۸ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

ای لب لعل تو روح بخش مسیحا

وی به روان بخشی از مسیح معلاّ

زهر به جام ار کنی، تو با همه تلخی

خوب تر آید مرا ز شهد مصفا

خاک تو بر فرق، به که تاج به تارک

[...]

۹ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

 

هیچ گلستان، به روی یار نماند

صفحه مانی بدان نگار نماند

بی گل روی توام بهار خزان شد

جای خزان است اگر بهار نماند

گر ببرد باد بوی عنبر زلفت،

[...]

۵ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶

 

ماه من، ای بدر آفتاب شمایل

شاه من، ای خسرو خجسته خصایل

دیده ترسا به هیچ دیر و کلیسا

چون تو ندیده بتی بدیع شمایل

فتنه چشمت بلای جان بزرگان

[...]

۶ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰

 

ما که از صهبای جام عشق تو مستیم

بر سر بازار نام و ننگ نشستیم

تا تو ببینی و باز زخم نو آری،

پاره دل را نهاده بر کف دستیم

عمر دگر کو، که ما ز عقده آن زلف،

[...]

۶ بیت
افسر کرمانی