میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » ای کلاه نمدی ها!
شهر فرنگ است ای کلانمدیها!
موقع جنگ است ای کلانمدیها!
خصم که از رو نمیرود، تو ببین روش
آهن و سنگ است ای کلانمدیها!
بنده قلم دستم است و دست شماها
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۷ - زندگی و مرگ من
گرسنه چون شیرم و برهنه چو شمشیر
برهنهای شیر گیر و گرسنهای شیر
برهنهام دستگیریام نکند کس!
دست نگیرد کسی به برهنه شمشیر
من دم شیرم، به بازیام نگرفتند
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۸ - تجدید مطلع
در سر پیری برهنهپا بد «مولییر»
گاو بدزدید در شباب «شکسپیر»
زنده در آتش «برونو» را بفکندند
مردهٔ وی را کنند این همه تکبیر
«بن جبرول» آن همه ز خلق ستم دید
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۹ - تجدید مطلع
باری ازین عمر سفله سیر شدم سیر
تازه جوانم ز غصه پیر شدم پیر
پیرپسند ای عروس مرگ! چرایی؟
من که جوانم، چه عیب دارم «بی پیر»؟
زود به من هر چه میکنی، بکن ای دَهر!
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۱۶ - ملت مغلوب
شب به سرم نوبه تاخت، روز تب آمد
هر چه در این روزگار روز و شب آمد
رفته ام از دست، دسته دسته بس امسال
دست طبیبم به روی نبض تب آمد
هر چه به من می رسد، ز دست زبانست
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۱۸ - شب وصال
امشب آماده یار و بزم و شرابست
گو که همین امشبم ز عمر حسابست
هر شبم از هجر، آب دیده روان بود
امشبم از شوق وصل، دیده پرآبست
لب به لب میگسارش نازده مستم
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۶ - قهر کردن مؤتمن الملک
دوش شنیدم که گفت «مؤتمن الملک »:
پا نگذارد دگر به ساحت مجلس
گفت «تدین » که ای به گوز مساوات
گفت «مساوات » کای به ریش «مدرس»!