فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲
دل اغیار بر من از غم جانانه میسوزد
ز جور آشنا بر من دل بیگانه میسوزد
اگر سوزد دل پروانه خواهد بر زبان آرد
زبان شمع را سوز دل پروانه میسوزد
نزد ای شمع در فانوس آتش سوز بسیارت
[...]

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲
مرا لبهای آتشناک آن جانانه میسوزد
که گر بر لب نهد ساغر لب پیمانه میسوزد
دلا این گریه بیحاصل بود چندین چه میریزی
ز بیرون آب کاتش در درون خانه میسوزد
ز غیرت گر برم سر شمع را هر لحظه معذورم
[...]

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۰۲
شعار حسن تمکین، شیوه عشق است بیتابی
به پایان تا رسد یک شمع، صد پروانه میسوزد

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲۵
اگرچه شمع کافوری خرد در خانه میسوزد
چراغ از چشم شیران بر سر دیوانه میسوزد
ز بیم بازگشت حشر دل جمع است عاشق را
که فارغ از دمیدن میشود چون دانه میسوزد
شعار حسن تمکین، شیوه عشق است بیتابی
[...]

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲۶
خمار می مرا در گوشه میخانه میسوزد
شراب من چو داغ لاله در پیمانه میسوزد
کند تأثیر سوز عشق در شاه و گدا یکسان
که بید و عود را آتش به یک دندانه میسوزد
ندارد گرمی هنگامه ما حاجت شمعی
[...]

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹
ز رشک کلبه من کعبه و بتخانه می سوزد
تو در یک خانه آتش می زنی صدخانه می سوزد
تو می با غیر می نوشی و می گردم کبابت من
تو شمع انجمن می گردی و پروانه می سوزد
به جسم و جان من ای برق بی پروا مروت کن
[...]

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۳
چو شمع جلوه شبها عارض جانانه می سوزد
نگه در دیده ام بی تاب چون پروانه می سوزد
سراپا محشر پروانه ام بی شمع رخساری
به تن هر قطره خونم بسکه بی تابانه می سوزد
دمی بی شغل عشقت نیست دل در سینه می دانم
[...]

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳
به هر محفل که شمعی زآتش پروانه میسوزد
ز حسرت بس دل دیوانه و فرزانه میسوزد
شب هجران خیالش زد چنان بر خرمنم آتش
که برق شعلهام هم شمع و هم پروانه میسوزد
در این ویرانه آن دیوانه آتشنهادم من،
[...]
