نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۶ - وصیت کردن مهینبانو شیرین را
چو روزی چند بر وی رنج شد چیر
تن از جان سیر شد جان از جهان سیر
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۸ - آگهی خسرو از مرگ بهرام چوبین
بسا گرگ جوان کز روبَهِ پیر
به افسون بسته شد در دام نخجیر
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۸ - آگهی خسرو از مرگ بهرام چوبین
سرانجام از شتابِ خامتدبیر
به جای پرنیان بر دل نهد تیر
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
بگویم غمزه را تا وقت شبگیر
سمندش را به رقص آرد به یک تیر
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
نبودم عاشق اَر بودم به تقدیر
پشیمانم خطا کردم چه تدبیر
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
گرفتار سگان گشتن به نخجیر
به از افسوس شیران زبونگیر
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
غم روزی خورد هرکس به تقدیر
چو من غمروزی اوفتادم چه تدبیر
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد
در آن وادی که جایی بود دلگیر
نخوردی هیچ خوردی خوشتر از شیر
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد
به نوشآباد آن خرمای در شیر
شکر خواند انگبین را چاشنیگیر
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد
چنان کز گوسفندان شام و شبگیر
به حوض آید به پای خویشتن شیر
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۴ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین
ز معروفان این دام زبونگیر
بر او گرد آمده یک دشت نخجیر
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۴ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین
دل از جان برگرفته وز جهان سیر
بلا همراه در بالا و در زیر
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۴ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین
شبانگاه آمدی مانند نخجیر
وز آن حوضه بخوردی شربتی شیر
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۵ - آگاهی یافتن خسرو از عشق فرهاد
هراسی نَز جوان دارد نه از پیر
نه از شمشیر میترسد نه از تیر
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۹ - رفتن شیرین به کوه بیستون و مردن اسب وی
شکرلب داشت با خود ساغری شیر
به دستش داد کاین بر یاد من گیر
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۱ - تعزیتنامهٔ خسرو به شیرین به افسوس
به غم خوردن نکردی هیچ تقصیر
چه شاید کرد با تاراج تقدیر
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۴ - صفت داد و دهِش خسرو
که از بیدولتان بگریز چون تیر
سرا در کوی صاحبدولتان گیر
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۵ - شنیدن خسرو از اوصاف شِکر خانمِ اسپهانی (اصفهانی)
یکی گفتا که در اقصای کشمیر
ز شیرینی نباشد هیچ تقصیر
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۵ - شنیدن خسرو از اوصاف شِکر خانمِ اسپهانی (اصفهانی)
به سوسنبوی شه گفتا «چه تدبیر؟»
سمنبر گفت «سالی سوسن و سیر»
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۶ - تنها ماندن شیرین و زاری کردن وی
به دُر-دزدی ستاره کرده تدبیر
فرو افتاده ناگه در خم قیر