اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۹۴ - به آن بالی که بخشیدی ، پریدم
به آن بالی که بخشیدی ، پریدم
به سوز نغمه های خود تپیدم
مسلمانی که مرگ از وی بلرزد
جهان گردیدم و او را ندیدم
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۱۴ - می از میخانهٔ مغرب چشیدم
می از میخانهٔ مغرب چشیدم
بجان من که درد سر خریدم
نشستم با نکویان فرنگی
از آن بی سوز تر روزی ندیدم
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۳۰ - چو خود را در کنار خود کشیدم
چو خود را در کنار خود کشیدم
به نور تو مقام خویش دیدم
درین دیر از نوای صبحگاهی
جهان عشق و مستی آفریدم
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۳۸ - حضور ملت بیضا تپیدم
حضور ملت بیضا تپیدم
نوای دل گدازی آفریدم
ادب گوید سخن را مختصر گوی
تپیدم ، آفریدم ، آرمیدم
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۲۸ - به بحر خویش چون موجی تپیدم
به بحر خویش چون موجی تپیدم
تپیدم تا به طوفانی رسیدم
دگر رنگی ازین خوشتر ندیدم
بخون خویش تصویرش کشیدم
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۴۸ - چو اشک اندر دل فطرت تپیدم
چو اشک اندر دل فطرت تپیدم
تپیدم تا به چشم او رسیدم
درخش من ز مژگانش توان دید
که من بر برگ کاهی کم چکیدم
ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۵
از آن جوش و تغیُّرها که دیدم
به «عاقل باش» و «آدم شو» رسیدم
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۱۰ - شاعر این بیت ها را گِرداگِردِ تصویرِ خویش نوشته است
ز یک تا سن سیّ و چِل رسیدم
خودی آراستم ، قدّی کشیدم
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۷ - امید و نومیدی
شبانگه در دلی تنگ آرمیدم
شدم اشکی و از چشمی چکیدم
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۳ - گل و شبنم
چو گفتندم بیارام، آرمیدم
چو فرمودند پنهان شو، پریدم
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۸ - گوهر و سنگ
زبونیها ز خاک و آب دیدم
ز مهر و ماه، منتها کشیدم