گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١ - کارنامه

 

از اینجا نیز یک شبگیر در ده

وزان منت بسی بر جان من نه

ابن یمین
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۲ - سبب نظم کتاب

 

همه اهل خراسان از که و مه

در این عصر از همه گفتند او به

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴۱ - قاعده در بیان اقسام فضیلت

 

به حکمت باشدش جان و دل آگه

نه گربز باشد و نه نیز ابله

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۷ - اشارت به خرابات

 

اگر روی تو باشد در که و مه

بت و زنار و ترسایی تو را به

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۶ - در تحقیق نماز

 

برو نیت نکو کن پس قدم نه

که نیت مومنان را از عمل به

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۷ - در تحقیق زکوة

 

زکوه ار می‌دهی بهر خدا ده

چو می‌دانی که از جمله خدا به

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۹ - در تحقیق روزه

 

به عیدی‌مان لباس عافیت ده

که در دنیا و عقبی عافیت به

شیخ محمود شبستری
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۳ - نامه جمشید به پدر

 

ملک جمشید بنوشت از ره دور

بشارت نامه ای نزدیک فغفور

چو از حد خدا پرداخت خامه

برین ابیات کرد آغاز نامه:

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۷۴ - قطعه

 

هوای دل سرش را داده بر باد

نگاری دلکش است از دست رفته

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۷۴ - قطعه

 

در دل بسته بر اندیشه و فکر

کند پنهان رخ از خورشید و از ماه

سلمان ساوجی
 

عبید زاکانی » عشاق‌نامه » بخش ۳۱ - پیغام فرستادن عاشق بمعشوق

 

قدم بر آستان دلستان نه

ز خاکش دیدهٔ جان را جلا ده

عبید زاکانی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۴۱

 

به شنبه روز خوش باشد همه کار

ولیکن صید کردن از همه به

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۴۷

 

به آدینه اگر یابی عروسی

بکن تزویج و داد خویش می ده

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۴۹

 

به پنجشنبه مراد خویش می خواه

ز هر بابی که خواهی از که و مه

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۵۷

 

به یکشنبه بنا آغاز می کن

وگر عزم سفر داری دوشنبه

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۵۳

 

سه شنبه قصد می کن با حجامت

به ریش از مرهمت مرهم همی نه

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶۰

 

حلالش باد جان من حلالش

می وحدت به شادی نعمت الله

شاه نعمت‌الله ولی
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - بیان واقعه دیدن امیر تیمور

 

یکی زاری،دوم عدلی ز جمله

سیم رد بلا،یعنی که صدقه

قاسم انوار
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۳

 

به لطف قد ره دلها زد آن مه

زهی لطف قد اعلی الله قدره

به هر وجهی سخن زان روی گویم

که خوش باشد سخن های موجه

مرا با آن دهان سریست پنهان

[...]

جامی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۹
sunny dark_mode