امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰۰ - جلوس شه غیاث الدین و دنیا تغلق غازی فراز تخت سلطانی چو افریدون و اسکندر
ملایک جمله گفتندش همانگه
دعا: خلد الرحمن ملکه
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١ - کارنامه
از اینجا نیز یک شبگیر در ده
وزان منت بسی بر جان من نه
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۲ - سبب نظم کتاب
همه اهل خراسان از که و مه
در این عصر از همه گفتند او به
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴۱ - قاعده در بیان اقسام فضیلت
به حکمت باشدش جان و دل آگه
نه گربز باشد و نه نیز ابله
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۷ - اشارت به خرابات
اگر روی تو باشد در که و مه
بت و زنار و ترسایی تو را به
شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۶ - در تحقیق نماز
برو نیت نکو کن پس قدم نه
که نیت مومنان را از عمل به
شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۷ - در تحقیق زکوة
زکوه ار میدهی بهر خدا ده
چو میدانی که از جمله خدا به
شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۹ - در تحقیق روزه
به عیدیمان لباس عافیت ده
که در دنیا و عقبی عافیت به
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۳ - نامه جمشید به پدر
ملک جمشید بنوشت از ره دور
بشارت نامه ای نزدیک فغفور
چو از حد خدا پرداخت خامه
برین ابیات کرد آغاز نامه:
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۷۴ - قطعه
در دل بسته بر اندیشه و فکر
کند پنهان رخ از خورشید و از ماه
عبید زاکانی » عشاقنامه » بخش ۳۱ - پیغام فرستادن عاشق بمعشوق
قدم بر آستان دلستان نه
ز خاکش دیدهٔ جان را جلا ده
قاسم انوار » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - بیان واقعه دیدن امیر تیمور
یکی زاری،دوم عدلی ز جمله
سیم رد بلا،یعنی که صدقه
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۳
به لطف قد ره دلها زد آن مه
زهی لطف قد اعلی الله قدره
به هر وجهی سخن زان روی گویم
که خوش باشد سخن های موجه
مرا با آن دهان سریست پنهان
[...]