فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
دلم افتاد در مهرت به ناکام
شنابان همچو گوری مانده در دلم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتان دایه ویس را به جهت رامین
من امید از جهان بریدمم
که ویرو را به جواب اندر بدیدم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
مرُو را دید رامین سخت حرّم
چو کشتی خشک گشته یافته نم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
به جای ویس اگر خواهی روانم
ترا بخشم ز بخشش در نمایم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
چو من بینم شما را هر دو باهم
نباشد در جهان زان پس مرا غم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
دل ویسه بسی سختر ز شورم
به خوی بد همی ماند به کژدم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
گر از امّید تو نومید گردی
بساط زندگانی در نوردم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
نهادش همچو مهر رام محکم
نگارش همچو روی ویس خرم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
پس آنگه ویس و رامین هر دو با هم
ببستند از وفا پیمان محکم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
دل رامین سراسر خسته از غم
نهاده ویس دل بر وی چو مرهم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان
گر از فرمانت لختی سر بتانم
سراندر پیش خود افگند یابم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۴ - رفتن رامین به همدان به جهت ویس
چو بیرون آمد از دروازه خرم
شد از تیمار هجرش نیمه ای کم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
تو آنجا پیش دینداران عالم
بدان آتش بخور سوگند محکم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
به سان دلبری در لعل و ملحم
گرازان و خورشان مست و خرّم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
دو عاشق را شده چون باغ خرم
از آن شادی کجا بودند باهم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
چراغ نیکوان ویس گل اندر
به شادی و به رامش با دلارام

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
به کام دل همی بودند خرم
ز می دادند کشت کام را نم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
چو شاه و ویس و رامین هر سه باهم
دگر باره شدند از مهر بی غم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
کنار بام وی را کاخ و طارم
زمین پر گل او را جز و ملحم

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
به پیش دوست شد سرمست و خرم
به بوسه ریش او را ساخت مرهم
