گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ

 

چو من بینم شما را هر دو با هم

نباشد در جهان زان پس مرا غم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم

 

نهادش همچو مهر رام محکم

نگارش همچو روی ویس خرم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم

 

پس آنگه ویس و رامین هر دو با هم

ببستند از وفا پیمان محکم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم

 

دل رامین سراسر خسته از غم

نهاده ویس دل بر وی چو مرهم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان

 

گر از فرمانت لختی سر بتانم

سر اندر پیش خود افگنده یابم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۴ - رفتن رامین به همدان به جهت ویس

 

چو بیرون آمد از دروازه خرم

شد از تیمار هجرش نیمه‌ای کم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

تو آنجا پیش دینداران عالم

بدان آتش بخور سوگند محکم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

به سان دلبری در لعل و ملحم

گرازان و خورشان مست و خرّم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

دو عاشق را شده چون باغ خرم

از آن شادی کجا بودند باهم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس

 

چهل دیبای چینی بسته در هم

دو تو برهم فگنده سخت محکم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد

 

وگر بر ژرف دریا باشد این غم

به یک ساعت کند چون سنگ بی نم

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode