عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را
چگونه کس تواند دید هرگز
که تو هر روز غم بینی ز هرمز
عطار » خسرونامه » بخش ۲۲ - آغاز عشقنامۀ خسرو و گل
شدم بر بام و دیدم روی هرمز
بدان خوبی ندیدم روی هرگز
عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه
دم لایلتفت میزد ز هرمز
که با هرمز ندارم کار هرگز
عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل
بدو گفتا ندانستیم هرگز
که دستانیست رستم پیش هرمز
عطار » خسرونامه » بخش ۲۶ - طلب کردن قیصر باج و خراج از پادشاه خوزستان و رفتن هرمز به رسولی
چو قیصر گنج نپذیرد ز هرمز
خراج تو نخواهد نیز هرگز
عطار » خسرونامه » بخش ۲۶ - طلب کردن قیصر باج و خراج از پادشاه خوزستان و رفتن هرمز به رسولی
وزان پس داد تشریفی بهرمز
که خورشید آن ندیده بود هرگز
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
سخن را چون نهایت نیست هرگز
دمادم میرسد جان را مُجاهز
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
سپاهش هست پنجه دیو کربز
کز ایشانند صد ابلیس عاجز
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
شهش گفتا اگر خواهی ازین دز
نگردانم ترا محروم هرگز
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
برون آمد ز ایوان مرد کربز
جنیبت برد و خلعت پیش هرمز
عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
دگر ره گفت ممکن نیست هرگز
که گل را باز بیند نیز هرمز
عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
خوش آمد شاه را گفتار هرمز
بدو داد آنچه نتوان داد هرگز
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
فرو ماندم درین اندیشه عاجز
که با من این که داند کرد هرگز
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
پدید آمد دران صحرا یکی دز
که در دوری آن شد وهم عاجز
عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز
چو فرّخ شد برون از پیش هرمز
بتنها باز میگشت از پس دز
عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز
چو برسیدند با پیش و پس دز
بدز در خفته بد ده مرد کربز
عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن
در آن نامه نوشت از حال هرمز
که این برنا یکی شاهست کربز