گنجور

عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را

 

چگونه کس تواند دید هرگز

که تو هر روز غم بینی ز هرمز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۲ - آغاز عشقنامۀ خسرو و گل

 

شدم بر بام و دیدم روی هرمز

بدان خوبی ندیدم روی هرگز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه

 

دم لایلتفت میزد ز هرمز

که با هرمز ندارم کار هرگز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل

 

بدو گفتا ندانستیم هرگز

که دستانیست رستم پیش هرمز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ

 

دگر ره گفت ممکن نیست هرگز

که گل را باز بیند نیز هرمز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ

 

خوش آمد شاه را گفتار هرمز

بدو داد آنچه نتوان داد هرگز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

فرو ماندم درین اندیشه عاجز

که با من این که داند کرد هرگز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

هران حیلت که میدانست هرمز

بجای آورد پیش شاه کربز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

پدید آمد دران صحرا یکی دز

که در دوری آن شد وهم عاجز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز

 

چو فرّخ شد برون از پیش هرمز

بتنها باز میگشت از پس دز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز

 

بفرخ گفت ده مردند در دز

دگر مشتی زنند ادبار و عاجز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز

 

چو برسیدند با پیش و پس دز

بدز در خفته بد ده مرد کربز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۶ - صفت جشن خسرو

 

چو خونی، رنگ شیر دختر رز

ولیکن گشته بی شوهر زبان گز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن

 

در آن نامه نوشت از حال هرمز

که این برنا یکی شاهست کربز

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode