فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۱ - آگاهى یافتن موبد از قیصر روم و رفتن به جنگ
به شاهان و بزرگان نامهها کرد
ز هر شهری یکی لشکر بیاورد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۱ - آگاهى یافتن موبد از قیصر روم و رفتن به جنگ
شهنشه در زمان با هفتصد گرد
برفت و ویس بانو را به دز برد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۲ - بردن شاه موبد ویس را به دز اشکفت و صفت دز و خبر یافتن رامین از ویس
غمش بر غم فزود و درد بر درد
نشستش گَرد هجران بر رخ زرد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۲ - بردن شاه موبد ویس را به دز اشکفت و صفت دز و خبر یافتن رامین از ویس
اگر درد مرا قسمت توان کرد
نماند در جهان یک جان بی درد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
نترسم گرچه بینم یک جهان مرد
همه دشمن چو شاهنشاه و چون زرد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
ز دیده دیدبان از دز نگه کرد
سیه ابری بدید از لشکر و گرد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
ز کین زرد روی اندر هم آورد
بدو گفت ای دلم را بدترین درد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
چو لختی دل گرانی کرد با زرد
کلید درگه از موزه برآورد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
دلش پر درد گشته روی پر گرد
نه از موبدش یاد آمد نه از زرد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
پس آنگه زرد را از در بیاورد
ز گُردانش یکی او را بدل کرد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
اگر بر کوه خارا باشد این درد
به یک ساعت کند مر کوه را گرد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
بشد زرد سپهبد با دو صد مرد
به یک مه ویس را پیش شه آورد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
به زاری دایه را خواهش همی کرد
که بر گیر از دلم ای دایه این درد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
ز بس گفتار زرد و لابهٔ زرد
شهنشه دل بدان بت روی خوش کرد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
کجا او هرچه تو دوزی بدرد
همیدون هر چه تو کاری ببرد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
مرا امشب ز بند تو رها کرد
چنان کاندر تنم مویی نیازرد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
گناه خویش را پوزش بسی کرد
بر آن حال گذشته غم همی خورد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۹ - بزم ساختن موبد در باغ و سرود گفتن رامشگر گوسان
بیفگندش بدان تا سر ببرد
به خنجر جای مهرش را بدرد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
به هنگام آمد این بیغارهٔ سرد
که باری زو دلم را سردتر کرد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۶ - نامه نوشتین رامین به ویس و بیزارى نمودن
چو رامین دید کاو را دل بیازرد
نگر تا پوزش آزار چون کرد