عطار » خسرونامه » بخش ۱۸ - خطاب با حقیقت جان در معنی زاری كردن گلرخ
بزیر سایهٔ او بال بگشای
گلوخوش کن وزان پس راز بسرای
عطار » خسرونامه » بخش ۱۹ - گفتار در رخصت دادن دایه گلرخ را در عشق هرمز و حیله ساختن
چو صبح زود خیز و بادپیمای
زمانه بر نهاده در دهان نای
عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را
مکن ای دایه زین بیشم مفرسای
جوان و عاشقم بر من ببخشای
عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه
مرا یک قطرهٔ خونست خود رای
که دل میخواندش هرکس به هر جای
عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب
چو گفت این خواست تا برخیزد از جای
گلش افتاد همچون زلف در پای
عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب
نه نقلی حاضر ونه شمع بر پای
نه می مانده، نه مجلسخانه برجای
عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب
چو هرمز دید گل را جست بر پای
که تا بدرود کردش مست برجای
عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل
ز بانگ او سپه در جست از جای
نمیدانست یک پر دل سر از پای
عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل
گر این سرکش نبودی پای برجای
نماندی تاج بر سر تخت بر پای
عطار » خسرونامه » بخش ۲۶ - طلب کردن قیصر باج و خراج از پادشاه خوزستان و رفتن هرمز به رسولی
به هرمز گفت دست از جامه بگشای
برهنه کن تن و بازوی بنمای
عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
اگرچون گوی آری سوی من رای
چو چوگانت دهم صد بوسه بر پای
عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
سلام من بدان ماه دلارای
که بر من شد چنین مهتاب پیمای
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
گهی رفت و گهی استاد بر جای
که بودش آبله بسیار بر پای
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
دگر قوّت نماندش هیچ برجای
درآمد سروِ سیماندامش از پای
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
به صد سختی و بند سخت بر پای
بسوی روشنی رفتند از جای
عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
کهرا بود آگهی کاین بیسر و پای
نهاده بود لایق پای بر جای
عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
به هرمز گفت برخیز و برون آی
به چادر در شو و در موزه کن پای
عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
دو پای گل چنان پیچید بر پای
که گفتی چار میخش کرده برجای
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
ز عشق آن دو طوطی شکرخای
به شکل دایره بر سر نهم پای
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
کنون هر کاو فرود آید به یکجای
ز دلتنگی نیارد بود بر پای