عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم
مرا دیدار خود آن لحظه بنمای
گره یکبارگیم از کار بگشای

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
کنار راه داری دید بر پای
برو گرد آمده مردم زهر جای

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
چنانش معبدی کردند بر پای
که گفتی خانهٔ کعبهست بر جای

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
بدست خویش شاهی کرد بر پای
نجنبید از برای ملک از جای

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
بر او نه دست میجُنبید نه پای
که مقعد گشته بود و مانده بر جای

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
بدو گفتا که ای بی دست و بی پای
شنیدم من که این ساعت فلان جای

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
جوان را نیز مادر بود بر جای
چو دید القصّه دو بیدست و بیپای

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
منم زین جرم گفتا مانده برجای
کنون خواهی بکُش خواهی ببخشای

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۱۰) حکایت ابوالفضل حسن و کلمات او در وقت نزع
که باشد همچو من صد بی سر و پای
که خود را گور خواهد در چنان جای

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۲) حکایت شیخ گرگانی با گربه
که تا چون میرود هر لحظه از جای
نه دست او شود آلوده نه پای

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۷) حکایت جوان گناه کار و ملایکۀ عذاب که برو موکّلند
جوان گوید خدایا در چنین جای
که نه سر دارد این وادی ونه پای

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۱) حکایت سرپاتک هندی
چو اُستاد آمد و بنشست بر جای
فرو بردش درفشی سخت در پای

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد
نهادند آن دو تن را بند بر پای
بهم محبوسشان کردند یک جای

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۴) حکایت فخرالدین گرگانی و غلام سلطان
بیک ره سوخته زارش سر و پای
نه جامه مانده و نه تخت برجای

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۷) حکایت پسر ماه روی با درویش صاحب نظر
شکست آن بی سر و بن را بصد جای
چو شاخ گل هزاران خار در پای

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۷) حکایت پسر ماه روی با درویش صاحب نظر
فرود آمد ز اسپ آن عالم آرای
نهادش بر کنار از مهر دل پای

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۸) حکایت سلطان محمود با ایاز
شهش گفتا کمند خویش بنمای
سر زلف دراز افکند در پای

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۲) مناجات موسی با حق تعالی ودر خواستن او یکی از اولیا
بحق گفتا کلیم عالم آرای
کسیم از دوستان خویش بنمای

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۳) حکایت در حال ارواح پیش از آفریدن اجسام
بماندند اندکی ارواح بر جای
که ایشان را نماند از هیچ سو رای
