گنجور

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۹ - در آگاهی دل در اسرارو از تقلید دور شدن فرماید

 

اگر از درد گویم کس چه داند

وگرداند چو من در درد ماند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۰۱ - در صفت وصل و دریافتن راز کل بهر نوع فرماید

 

که جانانست جمله عشق داند

که این دُرهای پُر معنی فشاند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳ - هم در صفات دل گوید و خطاب بنده حق را عزّ و جل

 

کسی را سوی من آگه رساند

در این معنی دلی از غم رهاند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۵ - در صفات پرده در افتادن فرماید

 

در آن ساعت که این پرده نماند

ترا جوهر بنزد خویش خواند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۵ - در صفات پرده در افتادن فرماید

 

حضور عشق سالک را نداند

وگرداند بجای خود نماند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

چو در وصفم بمعنی دُر فشاند

ز دریای معانی دُر چکاند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

نداند این ولی چون این بداند

به سانِ عاقلی حیران بماند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

بجز توحید چیزی ره نداند

بجز توحید الّا اللّه نخواند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۳ - در نشانی دادن جوهر حقیقت فرماید

 

خدا بیند خدا صورت نداند

وگر داند در او حیران بماند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۳ - در نشانی دادن جوهر حقیقت فرماید

 

پلیدی پاک گردد بد نماند

بجز عطّار این سِرّ کس نداند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

بیک ره دست از جان برفشاند

بجز جانان کسی دیگر نداند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

بکش عطّار را تا جان فشاند

که جز ذات تو مر چیزی نماند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

در این بند و بلا دُر میفشاند

که میداند که جاویدان نماند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

بسر این گنج در اسرار افشاند

بگفت و گرچه مخفی نکتهها راند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

تو گنجی دادهٔ عطّار بفشاند

ترا دید و ترا اینجایگه خواند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند

 

دریغا این بیان چون کس نداند

وگر داند از آن حیران بماند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند

 

بر جانان سر و تن مینماند

نمیداند که تا این سرّ که داند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

اگر لوح است از تو می چه خواند‌؟

که هم در این قلم چیزی نداند

عطار
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
sunny dark_mode