عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۳ - سؤال کردن یکی از حسین منصور در دریافتن اسرار کلّ و جواب دادن او مسائل را
ره نابرده اینجا چون بداند
نمود عشق از آن درخود نماند
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۹ - در آگاهی دل در اسرارو از تقلید دور شدن فرماید
اگر از درد گویم کس چه داند
وگرداند چو من در درد ماند
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۰۱ - در صفت وصل و دریافتن راز کل بهر نوع فرماید
که جانانست جمله عشق داند
که این دُرهای پُر معنی فشاند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳ - هم در صفات دل گوید و خطاب بنده حق را عزّ و جل
کسی را سوی من آگه رساند
در این معنی دلی از غم رهاند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۵ - در صفات پرده در افتادن فرماید
در آن ساعت که این پرده نماند
ترا جوهر بنزد خویش خواند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۵ - در صفات پرده در افتادن فرماید
حضور عشق سالک را نداند
وگرداند بجای خود نماند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان
چو در وصفم بمعنی دُر فشاند
ز دریای معانی دُر چکاند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان
نداند این ولی چون این بداند
به سانِ عاقلی حیران بماند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان
بجز توحید چیزی ره نداند
بجز توحید الّا اللّه نخواند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۳ - در نشانی دادن جوهر حقیقت فرماید
خدا بیند خدا صورت نداند
وگر داند در او حیران بماند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۳ - در نشانی دادن جوهر حقیقت فرماید
پلیدی پاک گردد بد نماند
بجز عطّار این سِرّ کس نداند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۵ - در صفات آیینۀ دل و کشف اسرار حقیقت در نمود صور فرماید
نماند ماه و آنگه خور بماند
پس آنگه نور بر ذرّه فشاند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
بیک ره دست از جان برفشاند
بجز جانان کسی دیگر نداند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
بکش عطّار را تا جان فشاند
که جز ذات تو مر چیزی نماند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
در این بند و بلا دُر میفشاند
که میداند که جاویدان نماند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
بسر این گنج در اسرار افشاند
بگفت و گرچه مخفی نکتهها راند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
تو گنجی دادهٔ عطّار بفشاند
ترا دید و ترا اینجایگه خواند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند
دریغا این بیان چون کس نداند
وگر داند از آن حیران بماند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند
بر جانان سر و تن مینماند
نمیداند که تا این سرّ که داند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
اگر لوح است از تو می چه خواند؟
که هم در این قلم چیزی نداند