×
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۱ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید
ز نور دیده بنگر جسم و جانت
کز این هر دو شود کلّی عیانت
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۲ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
از این گنجینه اینجا سالکانت
یقین شد جوهر عین العیانت
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۳ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
خبر دارند از تو در عیانت
چه دل چه صورت و چه مغز جانت
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۵ - در خبر دادن سلطان العارفین بایزید فرماید
چوآب آید همی سوی رخانت
نماید روی بیشک جان جانت
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۶ - در اصل ذات فرماید
تو اصل ذاتی امّا این زمانت
حقیقت یافته عین مکانت
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۸ - در اسرار خطاب با جان و وصل دیدار فرماید
تو جان بشناس آنگه مغز جانت
در آخر اینست اسرار نهانت
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۸ - در اسرار خطاب با جان و وصل دیدار فرماید
چو ظاهر یافتی بر جسم و جانت
حقیقت جانست مر راز نهانت
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۱ - سؤال کردن مرید از پیر در حقایق فرماید
اگر تو میخوری مر آب و نانت
حقیقت او نهد اندر دهانت
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۳ - در صفت حال خود و شرح کتاب فرماید
چو ظاهر شد کنون اسرار جانت
بدیدار آمده راز نهانت
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۷ - سؤال کردن در علم تفسیر فرماید رحمةاللّه
شفای داری در اینجا عاشقانت
بمانده اندر این شرح و بیانت