×
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
چرا چون خواندمت پاسخ ندادی
دلم بیهوده بر آتش نهادی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
مگر چون من بدان در سخت شادی
که چون گنجش به خاک اندر نهادی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
به حق آنکه او بود ابر رادی
بجای برق، خندهش بود و شادی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
گشاده دست شادی بند رادی
گرفته باز رادی کبگ شادی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
نه مرغی و نه تیری و نه بادی
درین باغ از شبستان چون فتادی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
به گوراب از کدامین تخم زادی
تن سیمین بدادی یا ندادی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۰ - پاسخ دادن رامین ویس را
به گفتاری زبان را برگشادی
وگرچه مر مرا دشمان دادی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۱ - پاسخ دادن ویس رامین را
بس است این داغ کم بر دل نهادی
بس است این چشمه کز چشمم گشادی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۷ - پاسخ دادن ویس رامین را
توی بخت مراهمتهای رادی
توی جان مرا همتای شادی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۱ - وفات کردن ویس
چرا درد دگر بر من نهادی
بلا را راه در جانم بدادی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید
همی بارد ز ابرش قطر رادی
همه روید ز خاکش تخم شادی
۱
۲