گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد

 

مگر چون من بدان در سخت شادی

که چون گنجش به خاک اندر نهادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد

 

به حق آنکه او بود ابر رادی

بجای برق، خنده‌ش بود و شادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد

 

گشاده دست شادی بند رادی

گرفته باز رادی کبگ شادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ

 

نه مرغی و نه تیری و نه بادی

درین باغ از شبستان چون فتادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۰ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

به گفتاری زبان را برگشادی

وگرچه مر مرا دشمان دادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۱ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

بس است این داغ کم بر دل نهادی

بس است این چشمه کز چشمم گشادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۷ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

توی بخت مراهمتهای رادی

توی جان مرا همتای شادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۱ - وفات کردن ویس

 

چرا درد دگر بر من نهادی

بلا را راه در جانم بدادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید

 

همی بارد ز ابرش قطر رادی

همه روید ز خاکش تخم شادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode