×
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
بزرگان خراسان ایستاده
سراسر روی زی آتش نهاده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
خوشا ویسا به خنده لب گشاده
لب آنگه بر لب رامین نهاده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
بلورین جام را بر کف نهاده
چه روی ویس در وی لعل باده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۲ - بردن شاه موبد ویس را به دز اشکفت و صفت دز و خبر یافتن رامین از ویس
در صد گنج بر ویسه گشاده
در آنجا ساز صد ساله نهاده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
دگر نیمه کمرها ناگشاده
کلاه راه از سر نانهاده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
به پیش ویس بانو اوفتاده
هنوز از وی گرهها ناگشاده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
سر رشته به مهر و ناگشاده
ولیکن گوهر از عقد اوفتاده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
قبایش دید جایی اوفتاده
چو جایی کفش زرینش نهاده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
گلی با بوی مشک و رنگ باده
فرتته کِشته رضوان آب داده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۲ - پاسخ دادن رامین ویس را
من اندر برف و باران ایستاده
تو چشم مردمی بر هم نهاده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۰ - پشیمان شدن رامین از رفتن ویس و از پس ویس شدن
به کام خویش در دام اوفتاده
دو گیتی را به یک دلبر بداده
۱
۲