گنجور

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج » پاره ۱

 

شبی دیرند و ظلمت را مهیا

چو نابینا درو دو چشم بینا

رودکی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱ - از مدایح

 

بامید قبولت بکر فکرم

چو بهر یوسف مصری زلیخا

بانواع نفایس خویشتن را

بسان نوعروسی کرده آسا

کسی کز خدمتت دوری کند هیچ

[...]

عسجدی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

چو گشتند این چهار ارکان مهیا

ازان گرمی بر آمد سوی بالا

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

کجا در عالم مبدا و بالا

به ترتیب آنچه بد به گشت پیدا

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

یکی گوید مرو را روح قدسا

یکی گوید مرو را نفس گویا

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرل‌بک

 

نه از گرما شکوهد نه ز سرما

نه از ریگ و کویر و کوه و دریا

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرل‌بک

 

سراسر کوه او قلعه همانا

چو خندق گشته در دامانش دریا

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین

 

همه کس رفته از خانه به صحرا.

برون برده همه سازِ تَماشا.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین

 

زِ بَسْ سیم و زِ بَسْ گوهر چو دریا

اگر دریا رَوان گردد به صحرا.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

درختی کاو نباشد راست بالا

چو برروید شود کژّیش پیدا

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

خروشان گاو دُم با او به یک جا

چو با هم دو سراینده به همتا

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

صف جوشن‌وران بر روی صحرا

چو کوه اندر میان موج دریا

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

بسا اسپ سیاه و مرد برنا

که گشت از گَرد، خنگ و پیر سیما

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو

 

چنین بود آن نگار سرو بالا

چنین بود آن بت خورشید سیما

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس

 

بر آمد نیلگون ابری ز دریا

به آب سیل دریا کرد صحرا

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس

 

به شب در بستر و بالین دیبا

تو گویی غرقه‌ام در ژرف دریا

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۷۲