سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳
رفیقان! کاروان، امشب، روان است
دل مسکین من، با کاروان است
زمام اختیار، از دست ما رفت
زمام اکنون، بدست ساروان است
نگارم رفت و چشمم ماند، در راه
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸
سحرگه بلبلی آواز میکرد
همی نالید و با گل راز میکرد
نیاز خویش با معشوقه میگفت
نیازش میشنید و ناز میکرد
به هر آهی که میزد در غم یار
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹
عذارت خط به بخت ما درآورد
سیه بختی است ما را ما درآورد
عذرات بود بر حسن تو شاهد
جمالت رفت و خطی دیگر آورد
چو زلفت پای در دامن کشیدست
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰
چو زلف آن را که سودای تو باشد
سرش باید که در پای تو باشد
برون کردم ز دل جان را که جان را
نمیزیبد که بر جای تو باشد
خوشا آن دل که بیمار تو گردد
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷
خوش آمد باد نوروزی، خوش آمد
بنفشه در چمن شاد و کش آمد
به آب و سبزه و گل میکشد دل
که آب و سبزه و گل دلکش آمد
خوش آمد پیش گل، میگفت بلبل
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸
نه در کوی تو مییابم مجالی
نه میبینم وصالت هر به سالی
مجالی کی بود بر خاک آن کوی؟
که باد صبح را نبود مجالی
ز مهر روی چون ماه تمامت
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۰
زهی آصف کز صفاتی کز کفایت
تو را ملک سلیمان در نگین است
چو کلکت دانه مشکین فشاند
هزارش چون عطارد خوشه چین است
قضا با امر و نهیب همعنان است
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۱
الا ای آفتاب مشرق فضل
که تاب مهرت اندر جان ماه است
عنان تا تافتی بر جانب شام
جهان در چشم من چون شب سیاه است
به امید قدومت انجمن را
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۹
ایا شاهی که بر الواح گردون
فلک نقش ثنایت مینگارد
دعاگو یک سخن دارد اجازت
اگر باشد در آید عرضه دارد
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۶۲
کریما گوش کن گفتار نغزم
که چون من نغز گفتاری نباشد
سوالی میکنم فرما جوابی
کزین پیسی وزان عاری نباشد
فقیری که در بغداد سی کس
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۵۵
ایا دریای جود و کان همت
که گردون مروت را مداری
ترا زان گوهر نایاب کان است
به رنگ لعل و بوی مشک تاری
کرم کن پارهای بفرست پنهان
[...]
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱ - مناجات
الهی پرده پندار بگشای
در گنجینه اسرار بگشای
تو ما را وا رهان از مایی خویش
که غیر از ما حجابی نیست در پیش
تو کار ما به لطف خویش بگذار
[...]
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲ - در حکمت آفرینش
به نام آنکه این دریای دایر
ز عین عقل اول کرد ظاهر
عیان شد عین عقل از قاف قدرت
سه جوی آورد اندر باغ فطرت
درخت نور چشم جان برافراخت
[...]
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۴ - در نعت پیامبر (ص)
ز رحمت انبیا را آفریده
وز ایشان مصطفی را برگزیده
امام سیصد و شصت و شش اخبار
سپهر هر دو شش ماه ده و چار
شهشنشاه سریر ملک لولاک
[...]
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۶ - در معراج پیامبر (ص)
در آن شب در سرای ام هانی
روان شد سوی قصر لا مکانی
براق برق سیر آورد جبریل
که جوزا را غبارش کرد تکحیل
نشست احمد بر آن برق قمر سم
[...]
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۸ - دعای دولت امیر شیخ اویس
درودی بیشمار از رب ارباب
بر احمد باد و بر آل و بر اصحاب
پناه خسروان و شهریاران
سر و تاج سران و تاجداران
اساس خطه دین باد دایم
[...]
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۱ - قطعه
سحرگاه ازل کز پرده عرض
قضا میداد نور و سایه را عرض
قدر بنوشت بر اطراف چترش
که السلطان ضل الله فی الارض
خرد گرد فلک چندان که گردید
[...]
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۵ - آغاز داستان جمشید و خورشید
خبر دادند دانایان پیشین
که وقتی پادشاهی بود در چین
زمانه تابع حکم روانش
سلاطین خاک بوس آستانش
رسوم داد و دین بنیاد کرده
[...]
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۶ - دیدن جمشید، خورشید را اندر خواب
چو روی خود بهشتی دید در خواب
روان هر سو چو کوثر چشمهٔ آب
کنار جوی ریحان بردمیده
میان باغ طوبی سر کشیده
فراز شاخ مرغان خوش آواز
[...]
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۷ - غزل
خروشش چون پرستاران شنیدند
یکایک سر به سر پیشش دویدند
که شاها چیست حالت ناله از چیست؟
جهان محکوم تست این نالش از کیست؟
چه کم داری که هیچت کم مبادا
[...]