کریما گوش کن گفتار نغزم
که چون من نغز گفتاری نباشد
سوالی میکنم فرما جوابی
کزین پیسی وزان عاری نباشد
فقیری که در بغداد سی کس
بود نانخوار و غمخواری نباشد
نهال مکرمت بر کس نبخشد
به صدر دولتش باری نباشد
سخن باشد متاع او و آنگه
متاعش را خریداری نباشد
به ناچارش بباید رفت از اینجا
چو غیر از رفتنش چاری نباشد
سوالی دیگرم هست از خداوند
بگویم گر دل آزاری نباشد
روا باشد که در دیوان سلطان
مرا مرسوم و ادراری نباشد؟
چرا باید که در اوراق احسان
بنام بنده دیناری نباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به اهمیت گفتار و رفتار نیک اشاره دارد و از این میگوید که غنای گفتار او بینظیر است. او از دیگران سوالاتی میکند تا به پاسخهایی دست یابد که خالی از حقیقت نباشند. او به وضع فقیران اشاره میکند و بیان میکند که در دولتهای بزرگ، توجه به خوبیها و سخنان معتبر اهمیت دارد. در نهایت، شاعر به این نکته میپردازد که در دنیای احسان و نوعدوستی نباید نام و نشانی از بندهای بیمسئولیت وجود داشته باشد و باید جایگاه افراد در عدالت و شرافت حفظ شود.
هوش مصنوعی: زیبا دل، به صحبت دلنشین من گوش کن، زیرا هیچکس به زیبایی من سخن نمیگوید.
هوش مصنوعی: سوالی را مطرح میکنم و میخواهم پاسخی دریافت کنم که از چیزهای بیاساس و نادرست خالی باشد.
هوش مصنوعی: یک فرد فقیر در بغداد که در جمع سی نفر زندگی میکند، نه نانخور است و نه کسی برای او غمخوار.
هوش مصنوعی: عطایای و محبتهای تو به کسی نمیرسد، و جایگاه بالای تو هرگز خالی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: سخن و کلام او ارزشمند است، اما هیچکس نیست که از این ارزش بهرهبرداری کند یا آن را بخرد.
هوش مصنوعی: باید به ناچار از اینجا رفت، زیرا راه دیگری جز رفتن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: من سوال دیگری از خداوند دارم؛ اگر برای دل کسی آزاردهنده نیست، میخواهم آن را بگویم.
هوش مصنوعی: آیا درست است که در محضر سلطانی، نام من ثبت نشود و مقام و جایگاهی نداشته باشم؟
هوش مصنوعی: چرا در نامههای نیکوکاری باید نامی از من به میان نیاید؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز عاشق زارتر زاری نباشد
ز کار او بتر کاری نباشد
ترا کز نیکوان یاری نباشد
مرا نزد تو مقداری نباشد
نباشد دولت وصلت کسی را
وگر باشد مرا باری نباشد
ترا گر کار من دامن نگیرد
[...]
ز مرگم گرچه تیماری نباشد
گلی را سوختن کاری نباشد
ترا خود رسمِ دل داری نباشد
جز آیینِ جفا کاری نباشد
ازین ها به بده ما را کزین ها
که با ما می کنی یاری نباشد
مکن با اهلِ دل نا التفاتی
[...]
تو را با آخرت کاری نباشد
وزان بر جان تو باری نباشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.