گنجور

 
سلمان ساوجی

کریما گوش کن گفتار نغزم

که چون من نغز گفتاری نباشد

سوالی می‌کنم فرما جوابی

کزین پیسی وزان عاری نباشد

فقیری که در بغداد سی کس

بود نانخوار و غمخواری نباشد

نهال مکرمت بر کس نبخشد

به صدر دولتش باری نباشد

سخن باشد متاع او و آنگه

متاعش را خریداری نباشد

به ناچارش بباید رفت از اینجا

چو غیر از رفتنش چاری نباشد

سوالی دیگرم هست از خداوند

بگویم گر دل آزاری نباشد

روا باشد که در دیوان سلطان

مرا مرسوم و ادراری نباشد؟

چرا باید که در اوراق احسان

بنام بنده دیناری نباشد

 
 
 
انوری

ترا کز نیکوان یاری نباشد

مرا نزد تو مقداری نباشد

نباشد دولت وصلت کسی را

وگر باشد مرا باری نباشد

ترا گر کار من دامن نگیرد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
عطار

ز مرگم گرچه تیماری نباشد

گلی را سوختن کاری نباشد

حکیم نزاری

ترا خود رسمِ دل داری نباشد

جز آیینِ جفا کاری نباشد

ازین ها به بده ما را کزین ها

که با ما می کنی یاری نباشد

مکن با اهلِ دل نا التفاتی

[...]

شیخ محمود شبستری

تو را با آخرت کاری نباشد

وزان بر جان تو باری نباشد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه