گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

اگر معشوق سیم اندام اهلست

کشیدن از رقیبان جور سهلست

نخواهم جز که با جانان گذارم

اگر یکساعتم از عمر مهلست

مرا این نکته ز اهل علم یاد است

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶

 

شراب عشق چون در جام کردند

خرد را مست و بی آرام کردند

چه با لذت میی بود آنکه گوئی

ز میگون لعل جانان وام کردند

چو نام دلبر از مطرب شنیدند

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۳

 

خلیلم گو نقاب از رخ برانداز

شکستی بر بتان آذر انداز

بسنبل شورها در عالم افکن

بنرگس فتنه ها در کشور انداز

ز زلف عنبرین بگشای بندی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲

 

خوش آنشعر سیه بر پرنیانش

بنفشه رسته گوئی ز ارغوانش

چو قدش گر بود سروی ببستان

نتابد رخ چو ماه آسمانش

و گر تابد چو رویش ز آسمان ماه

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۸

 

بگرد مه ز عنبر خط کشیدی

دو هفته ماه را در خط کشیدی

عطارد را مکر خواهی خط آموخت

که بر سطح قمر سر خط کشیدی

نهادی خار غم آنلحظه گلرا

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱

 

بگو ای ماه تابان تا کجائی

که یکدم نزد مشتاقان نیائی

چو من بهر توأم بیگانه از خویش

چرا بستی طریق آشنائی

بگو ز آن لب سخن گر نیک و گر بد

[...]

ابن یمین
 
 
sunny dark_mode