گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۱

 

هزار یادِ بر و گردن و بناگوشت

هزار یاد سر و دست و بازو و دوشت

دریغ اگر نفسی دیدمی به بیداری

چنان که بودم و دیدم به خواب چون دوشت

تو آفتاب زمینی و آسمان به شرف

[...]

حکیم نزاری
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۸۹

 

زهی به نسخ گل آورده خط بناگوشت

دمیده سبزه تر گرد چشمه نوشت

تو را چو زد به بنا گوش حلقه سنبل زلف

بنفشه شد ز غلامان حلقه درگوشت

فروغ روی تو آتش زند به خرمن عقل

[...]

جامی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶

 

فکنده از نظرم گرچه چشم مدهوشت

گمان مکن که کنم از نظر فراموشت

مرا به کوی تو هر شب رقیب می‌طلبد

برای آنکه ببینم به او هم‌آغوشت

دهان عاشق از زهر هجر تو تلخ است

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۶ - سئوال از ملک الموت

 

تو بودی آنکه مرا بود جا در آغوشت

چگونه گشت به کلی ز من فراموشت

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۴ - رحلت فاطمه زهرا (س)

 

امیدوارم باشد مدام در گوشت

که هیچ وقت نگردد ز من فراموشت

صامت بروجردی
 

رهی معیری » غزلها - جلد سوم » شراب بوسه

 

شکسته جلوه گلبرگ از بر و دوشت

دمیده پرتو مهتاب از بناگوشت

مگر به دامن گل سر نهاده‌ای شب دوش؟

که آید از نفس غنچه بوی آغوشت

میان آن همه ساغر که بوسه می‌افشاند

[...]

رهی معیری
 
 
sunny dark_mode