گنجور

کسایی » دیوان اشعار » جنازهٔ دوست

 

جنازهٔ تو ندانم کدام حادثه بود

که دیده ها همه مصقول کرد و رخ مجروح

از آب دیده چو طوفان نوح شد همه مرو

جنازهٔ تو بر آن آب همچو کشتی نوح

کسایی
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۷

 

هزار مدح شکر طعم وصف تو گفتم

کزو نگشت مرا تازه یک صبوح فتوح

برادرم که دو تن تاک را نهد نیرو

همی گسسته نگردد غبوق او ز صبوح

درست شد که دو تن تاک به ز صد ممدوح

[...]

انوری
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۴

 

ترا که صحبت اهل دلی نکرده فتوح

بقای خضر چه دانی چه بود و کشتی نوح

شود چو چشمه خورشید نور بخش دلت

گرت ز جام صفا می دهند وقت صبوح

چو راح در سرت افتد به راه عقل مرو

[...]

حکیم نزاری
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴

 

حیات‌بخش بُود باده خاصه وقت صبوح

که راح را بُود آن دم خواص جوهر روح

فکنده مرغ صراحی خروش در مجلس

چو بلبلان سحر در چمن به وقت صبوح

مباش بی لب یاقوت و جام یاقوتی

[...]

خواجوی کرمانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۲

 

بیا لطافت گل را ببین به وقت صبوح

که تا ز خوف بیاسایدم زمانی روح

به وقت گل دل خود را مدار تنگ ز غم

یقین بدان که درین موسمست عین فتوح

بسان بلبل شوریده دل ز بیم فراق

[...]

جهان ملک خاتون
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲

 

ز صاف راح بکش هر صباح جام صبوح

که صبح موسم عیش است و راح لذت روح

صباح عید و لب جویبار و جام صبوح

روا بود که پشیمان شود ز تو به نصوح

چه سود از این که لبش مرهم جراحت هاست

[...]

سحاب اصفهانی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸

 

اگر که تیغ کشی وکنی مرا مذبوح

هنوز قوت جان و دلی و راحت روح

وصال روی تومشکل تر آمده است از این

که وفق کس طلبد از مثلث بدوح

تنم بخست وشدازچشم جادویت بیمار

[...]

بلند اقبال
 
 
sunny dark_mode