گنجور

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - ایضا در مدح ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان خانان واقعست

 

چنان ز دقتم اندیشه تنگ میدان شد

که لفظ و معنیم از طبع روی گردان شد

به نردبان سخن پای فکرتم درماند

که برشوم به سوی پایه ای که نتوان شد

سمند عرصه اندیشه ام گمان نبری

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - ایضا این قصیده در مدح ابوالمظفر جلال الدین هنگام فتح قلعه اسیر گفته شده

 

چو رو به برج شرف کرد آفتاب منیر

دمید فاتحه فتح بر حصار اسیر

مه میر جلالی به فر فروردین

در امن گاه ممالک شد انبساط پذیر

ز لهو بی خردان عز سلطنت می رفت

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - ایضا در مدح صاحبی ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان خانان در نوروز فرسی گفته شده است

 

ز سال و ماه نوم بیش رنجه شد دل تنگ

که تنگدست به نوروز و عید دارد جنگ

ندانمت به کدامین طریق پیش آیم

که پای شوق نیاید هزار جا بر سنگ

شب فراق تو چندین جگر خراشیدم

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - این قصیده درمدح ابوالمظفر جلال الدین اکبرپادشاه درحین سورفرزند همایون اونورالدین محمدشاه سلیم گفته شده

 

زمانه را پی تزیین سور شاه امسال

بهار پیش ز نوروز کرد استقبال

جهان ز شادی آیین خویشتن دارد

چو آفتاب دهانی ز خنده مالامال

کشیده ماه جلالی به طالع فیروز

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - این قصیده ایضا بعد از معاودت مکه معظمه در احمدآباد گجرات در مدح نورنگ خان گفته شده

 

ز هند و مکه ام آورده بر در تو امل

در تو کعبه ثانی و قبله اول

کسی که چشم به ملکت سیه کند روزی

فلک به نشتر پیکان گشایدش اکحل

حسود جاه تو کم مغزتر ز سیر بود

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - ایضا در مدح ابوالمظفر جلال الدین اکبر پادشاه این قصیده بعد از قصیده سابق و در ملازمت کردن ثانی در عین ضعف و بیماری گفته شده

 

چو شمع صبحگهی جان دهم به بوی نسیم

چو صبحدم به شکرخنده می شوم تسلیم

ز تنگ عیشی چو گل تنگ دلی دارم

که خنده گر کنم از ضعف می شوم به دو نیم

جهان چو صفحه رخساره نگار صحیح

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - این قصیده در مدح عمدة الشعرای خلاق المعانی نادره دوران خواجه عالمیان خواجه حسین ثنایی گفته شده

 

گهر فروش شناسد ز در بها کردن

که مزد من نتواند کسی ادا کردن

سخن چو مزد سخن هست گو نوال مباش

ز گنج جایزه به دخل آشنا کردن

شد از کسوف کرم تیره آن چنان ایام

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - این قصیده در راه مکه معظمه بعد از غارت سارقان مذیل به مدح نواب محمد عزیز اعظم خان منظوم شده

 

کس به مشهد پروانه ام نماید راه

که خون بمسل من نیست زیب این درگاه

به دست و خنجر او صد هزار اسماعیل

به خون خویش نویسند: عبده و فداه

به هر قدم که روم پیش دورتر افتم

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۲

 

نبی که معجز ماه دو پیکر آورده

مثال نور خود و نور حیدر آورده

فراز منبر یوم الغدیر این رمزست

که سر ز جیب محمد علی برآورده

حدیث «لحمک لحمی » بیان این معنیست

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - یک قصیده

 

زنند باغ و بهارم صلای ویرانی

گلم ز شاخ فرو ریزد از پریشانی

نه رنگ و بوی به جا مانده نی بر و برگم

چو نخل بادیه افتاده ام به عریانی

سموم وادی غم دیده پای تا فرقم

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - ایضا در تعریف راوتی خاتم بندی بوالمنصور جهانگیر پادشاه گفته شده

 

بهشت شاه نشین بین که دل نشین بینی

بدایع رقم صورت آفرین بینی

هزار مانی بر چوب بسته یابی دست

که رشگ صنعت چینی و نقش چین بینی

درو نجوم مصور به نقش پیرایی

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - ایضا این قصیده در مدح ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان خانان بن بیرام خان واقع است

 

به کوه و دشت ندارم ز شوق گنجایی

چو سیل تیز روم سر به سر ز شیدایی

خبر دهید به ترکان شوخ چشم از من

که رخت صبر و سکون می دهم به یغمایی

هزار طعنه به دریا زنم ز بی باکی

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱ - آغاز

 

سپهر قدرا بر درگهت «نظیری » را

گمان نبود که بیند به کام دل دشمن

اگرچه دل که ز پیوند تو بریده شود

به راحتش نتوان دوختن به صد سوزن

به عده تو نشستم پری وشی زادم

[...]

نظیری نیشابوری
 
 
۱
۵
۶
۷
sunny dark_mode