گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲

 

حریف غالب اولاد ساقی کوثر

که بود شیوهٔ او قسمت شراب سخا

چراغ بزم صفا شاه قاسمی که چو مهر

جهان فروزی او ذره‌ای نداشت خفا

خمار شیب چو امسال سر گرانش کرد

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵

 

سگ علی ولی حیرتی که همچو نصیر

نبود در دل او جز محبت مولا

به دوستی علی رفت و بهر تاریخش

شفاعت علی آمد ز عالم بالا

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۱ - وله ایضا

 

ایا ملاذ سلاطین که کردگار تو را

زیاده از همه اسباب شوکت و شان داد

ایا معاذ خواقین که شخص قدرت تو

محال‌ها همه را آشتی با مکان داد

زمان تو و دور والدتست

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۱ - وله ایضا

 

سپهر حوصله آن ابر دست دریا دل

که جیب و دامن پر زر به سایل افشاند

حساب بخشش او در جهان به خلق خدا

به غیر قادر دانا کسی نمی‌داند

در اولم یکی از قابلان لطف چو دید

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۳ - وله ایضا

 

مسافران سبک سیر عالم ملکوت

که چون متاع سخن ز آسمان فرود آرند

هزار خیل خریدار گرم سودا را

بر متاع خود از چرخ در سجود آرند

در آفرینش شخصی سخن به معجزشان

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۷ - وله ایضا

 

دلا دقیقه شناسی و نکته‌پردازی

ز من مخواه و مجو از درخت خشک ثمر

که از مفارقت خواجه میرزا علیم

چنان ملول کز ادراک من نمانده اثر

ز من اعزه چو تاریخ فوت او جستند

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۸ - وله ایضا

 

محیط دولت اقبال خواجه میر حسن

که بود تاجر فرزانه‌ای چو او نادر

چو بی‌ثباتی ویرانهٔ جهان دانست

زدود نقش فریبش ز صفحهٔ خاطر

وزین سراچه فانی قدم کشید و رسید

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۴ - در رثاء

 

دلا چو ابر بهاری به نوحه و زاری

به بار اشگ جگر گون ز دیده پرنم

که بهر تعزیه خواجه شاه منصور است

لباس چرخ کبود از مصیبت و ماتم

فغان که زود همای وجود او فرمود

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۳ - در تقاضا گوید

 

صبا به خدمت خدام خواجگی برسان

نیاز من که به جان و دلش هوا خواهم

بگو اگرچه به عنوان شاعری هرگز

نیامد است فرو سر به هیچ در گاهم

ولی چه بر سر راهم برای خرجی راه

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۷ - وله ایضا

 

چو خواجه میر حسن آن جهان عز و وقار

ازین جهان به جهان دگر گرفت وطن

وز آشیان بقا شاهباز همت او

هوای خلد برین کرد ازین خجسته چمن

سرشک ماتمیان در عزای او گردید

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۹ - قطعه

 

تبارک‌الله ازین حوض خانهٔ دلکش

که در شک جوی جنانست و آبروی جهان

بنای بی‌خللش چون بنای روضه خلد

هوای معتدلش چون هوای عالم جان

فکنده طرح شگرفی مهندس تردست

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۱ - مرثیه در شهادت میر معصوم گوید رحمه‌الله

 

امیر اعدل اعظم پناه ملک و ملل

ملاذ اهل جهان کارساز اهل زمان

ملک مواکب انجم سپاه مه رایت

فلک سرادق کرسی بساط عرش ایوان

سپهر مرتبهٔ معصوم بیک آن که رساند

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۸ - وله ایضا

 

ایا ستوده وزیری که دور گردون را

قضا سپرده به دست تصرف تو عنان

خلف‌ترین ولد مادر زمانه که ساخت

مهین خدیو زمینت خدایگان زمان

رکاب قدر تو جائیست ای بلند رکاب

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۰ - ایضا در مرثیه گوید

 

گل حدیقه دل خواجگی که بود قدش

نهال تازه رس بی مثال گلشن جان

ز پا فتاد و خرد گفت بهر تاریخش

هزار حیف ازان نونهال گلشن جان

محتشم کاشانی
 
 
sunny dark_mode