ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۴۴ - چشم اشکبار
شبان تیره به درگاه کردگار، بنالم
ز جور چرخ و، ز بیداد روزگار، بنالم
چو نی به حال شهیدان نینوا بخروشم
به جان نثاری یاران جان نثار، بنالم
چو در خیال من آید نهال قامت اکبر
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۴۶ - چرا چو شمع نسوزم؟
چرا ز غصه شب و روز، زار زار نگریم؟
ز گردش فلک و، جور روزگار نگریم
بهار آل پیمبر ز جور چرخ خزان شد
چرا ز هر مژه چون ابر نوبهار نگریم؟
چرا چو نی، به شهیدان نینوا نخروشم؟
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۷۶ - انتظار قافله
فلک به آل پیمبر سر مجادله دارد
به اهل بیت نبی تا کی این معامله دارد
کنار دجلهٔ کرب و بلا بیا و نظر کن
چه موج ها و چه گرداب های هایله دارد
عزیز فاطمه صد پاره تن فتاده به میدان
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۸۶ - آهوان رمیده
فلک زجور تو خونم چکد زمردم دیده
ببین به دامن من خون که قطره قطره چکیده
ز ظلم های تو نسبت به اهل بیت رسالت
دلم زکف شده و، طاقتم به طاق رسیده
شهی که لحمک لحمی رسول کرد خطابش
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۹۴ - شمع محفل
به شام گشت چو اندر خرابه، منزل زینب
فزون شد از الم کربلا، غم دل زینب
چو گشت قافلهٔ کربلا، روانه سوی شام
کسی نبود که بندد به ناقه، محمل زینب
چو آفتاب درخشنده تا به شام، زکوفه
[...]