مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۰
چو گیتی بگسترد فرض جلالت
تو اندر جهان فرش نیکی بگستر
بپرور تو در دار دنیا درختی
که در دار عقبی ثوابت دهد بر
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۳۰ - باقی سخنان شنزبه
وبال من آمد همه دانش من
چو روباه را موی طاووس را پر
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۶ - بالبدیهه در مدح ابوالهیجا خاقان اکبر منوچهر بن فریدون شروان شاه
سلاطین نژادا خلیفه پناها
توئی مملکت بخش و اسلام پرور
از آن گشت شروان سمرقند اعظم
که گردون تو را خواند خاقان اکبر
اثیر است و اخضر به بزم تو امشب
[...]
امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح فخرالملک
سلامی نجوم سما زو منور
سلامی نسیم صبا زو معنبر
سلامی چو ارواح قدسی یکایک
سلامی چو اجسام علوی سراسر
سلامی بسبع الثمانی مؤکد
[...]
امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در مدح فخر الملک
هوای تو ای جنت روحپرور
فضای تو ای کاخ خورشید منظر
نظام جهان را چو عدلست موجب
نجوم فلک را چو مهر است سرور
فروغ صفای تو بر صحن گیتی
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶
الا یا مشعبد شمال معنبر
بخاری بخوری و یا گرد عنبر
نه روحی ولیکن چو روحی مصفا
نه نوری ولیکن چو نوری منور
نفسهای فردوسیانی به خلقت
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۳ - ذکر عمارتی که بدار الخلاقه شد بلند و آغاز آن ز جامع دین بست کردگار
بهر دار کفری ز محراب و منبر
کند سرکشان را نگونسار و بی سر
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۳ - ذکر عمارتی که بدار الخلاقه شد بلند و آغاز آن ز جامع دین بست کردگار
ز ایثار گنج پیاپی سراسر
گل زرد را کرد کبریت احمر
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۶
رخ زرد دارم ز دوری آن در
زده باغ و دردم درون دل آذر
چو من کاست گویی شب فرقت تو
مه نو که باشد بدین گونه لاغر
خطت خضر جعد کجت مشک تبت
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۲۴
بنامیزد این منزل روح پرور
که ذات البروج است این چرخ اخضر
در او برجها سربه گردون کشیده
به هر برج گردان یکی روشن اختر
درونش بود روشن از اختران شب
[...]
فضولی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » مسدس
ز من تا درت متصل بود زایر
ز هم بسته بود ازدحام مسافر
چو شوق جمال تو غالب شد آخر
نهادم قدم بر رؤس اکابر
میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در مدح نورنگخان
کدام است آن حقهٔ سیم پر زر
که چون بیضه ماند به نشکفته عبهر
به طبیب و به نکهت چو گلهای بستان
به زیب و به زینت چو بتهای آزار
به روی و به مو همچو نسرین و سنبل
[...]
شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴
الهی الهی، به حق پیمبر
الهی الهی، به ساقی کوثر
الهی الهی، به صدق خدیجه
الهی الهی، به زهرای اطهر
الهی الهی، به سبطین احمد
[...]
رضیالدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹
چه خواهی ز دفتر تو ای خاک بر سر
چو خشت است بالین و خاکست بر سر
کجا رفت تاج و نگین سلیمان
کجا رفت باد و بروت سکندر
شد افسار سرگشتگی تا قیامت
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در منقبت امام علیالنقی(ع)
ز شوخی نه در دیده آیی نه در بر
ندانم چه سازد کسی با تو کافر
ادای ترا غمزه سرخیل غارت
نگاه ترا فتنه پامال لشکر
بلا محو آن کنج چشم مشوش
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۳۱ - در تولد فرزند محمد زمان بیگ
عطا کرد ایزد بمخدوم اکرم
«محمد زمان بیگ » آن پاک گوهر
ثمین گوهری از محیط کرامت
چه گوهر؟ سپهر شرف راست اختر!
ز صلب نجابت، برآمد شراری
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - به آذر بیگدلی که در سفر بوده
نسیمی به دل میخورد روحپرور
نسیمی دلاویز چون بوی دلبر
نسیمی چو انفاس عیسی مقدس
نسیمی چو دامان مریم مطهر
نسیمی همه نفحهٔ مشک سارا
[...]
رشحه » شمارهٔ ۱۵ - از یک قصیده
تو آن شهریاری که از آستینت
کشد بر سر خویش خورشید معجر
چو از خون گردان و از گرد میدان
شود دشت دریا شود بحر چون بر
فلک گردد از نوک رمحت مشبک
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۱ - در زمان ولیعهدی شاهنشاه اسلامپناه ناصرالدین شاه غازی خلد الله ملکه فرماید
الا ای خمیده سر زلف دلبر
که همرنگ مشکی و همسنگگوهر
چو فخری عزیز و چو فقری پریشان
چو کفری سیاه و چو ظلمی مکدر
همه سایه در سایهیی همچو بیشه
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۰ - در تعریف کتاب باده بیخمار و ستایش خاقان خلد آشیان فتحعلی شاه طابالله ثراه گوید
لبالب کن ای مهربان ماه ساغر
از آن آبگلگون از آن آتش تر
کزان آتش تر بسوزیم دیوان
وز آن آبگلگون بشوییم دفتر
همای من ای باز طوطی تکلم
[...]