گنجور

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۷ - بازگشتن ورقه از شام

 

غلامی نکو قد و پاکیزه روی

هم از بهر خلعت سپردش بدوی

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۷ - بازگشتن ورقه از شام

 

بگو این و بر من بزاری بموی

کشنده توی، جز شهیدم مگوی

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۷ - بازگشتن ورقه از شام

 

همی بی مراد وی از چشم اوی

ببارید سیل و ببد زرد روی

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۷ - بازگشتن ورقه از شام

 

چو بیچاره ورقه بره دادروی

گهی نال نال و گهی موی موی

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۷ - بازگشتن ورقه از شام

 

جوابش چنین داد کای خوب روی

همانا شدی خستهٔ مهرجوی

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۹ - چو گفت این، بگفتش که ای رادمرد

 

سوی آن ره آمد ز بیجای اوی

که بد معدن آن بت مهرجوی

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۱ - مردن ورقه و خبریافتن گلشاه

 

سواران نهادند از آن راه روی

سوی آن دل آزردهٔ مهرجوی

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۴ - رفتن شاه شام با گلشاه بر سر گور ورقه

 

همه خلق از شهر دادند روی

سوی گور آن عاشق مهرجوی

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۴ - رفتن شاه شام با گلشاه بر سر گور ورقه

 

شد از اَندُهِ مهر آن مهرجوی

خروشنده نای و خراشیده روی

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۴ - رفتن شاه شام با گلشاه بر سر گور ورقه

 

ز آن نالهٔ زار وز درد اوی

همی خون چکانید هرکس بروی

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۵ - شکوهٔ شاعر

 

نباید همی بست دل را در اوی

که بس نابکارست و بس زشت روی

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه

 

دریغ آن قد و قامت و روی و موی

دریغ آن شد و آمد و گفت و گوی

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه

 

نهادند زی شام ز آنجای روی

ابا او صحابان و یاران اوی

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه

 

کنون آن شه نیک دل را بگوی

که گر تو وفاداری و مهرجوی

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه

 

چو دیدند آن هر دو را زنده روی

درافتاد در هر کسی گفت و گوی

عیوقی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode