×
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۷ - بازگشتن ورقه از شام
غلامی نکو قد و پاکیزه روی
هم از بهر خلعت سپردش بدوی
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۷ - بازگشتن ورقه از شام
بگو این و بر من بزاری بموی
کشنده توی، جز شهیدم مگوی
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۷ - بازگشتن ورقه از شام
همی بی مراد وی از چشم اوی
ببارید سیل و ببد زرد روی
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۷ - بازگشتن ورقه از شام
چو بیچاره ورقه بره دادروی
گهی نال نال و گهی موی موی
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۷ - بازگشتن ورقه از شام
جوابش چنین داد کای خوب روی
همانا شدی خستهٔ مهرجوی
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۹ - چو گفت این، بگفتش که ای رادمرد
سوی آن ره آمد ز بیجای اوی
که بد معدن آن بت مهرجوی
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۱ - مردن ورقه و خبریافتن گلشاه
سواران نهادند از آن راه روی
سوی آن دل آزردهٔ مهرجوی
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۴ - رفتن شاه شام با گلشاه بر سر گور ورقه
همه خلق از شهر دادند روی
سوی گور آن عاشق مهرجوی
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۴ - رفتن شاه شام با گلشاه بر سر گور ورقه
شد از اَندُهِ مهر آن مهرجوی
خروشنده نای و خراشیده روی
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۴ - رفتن شاه شام با گلشاه بر سر گور ورقه
ز آن نالهٔ زار وز درد اوی
همی خون چکانید هرکس بروی
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه
دریغ آن قد و قامت و روی و موی
دریغ آن شد و آمد و گفت و گوی
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه
نهادند زی شام ز آنجای روی
ابا او صحابان و یاران اوی
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه
کنون آن شه نیک دل را بگوی
که گر تو وفاداری و مهرجوی
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه
چو دیدند آن هر دو را زنده روی
درافتاد در هر کسی گفت و گوی