گنجور

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۴

 

سر ماه سام نریمان برفت

سوی سیستان روی بنهاد تفت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۵

 

بشد زال و آن پر او برگرفت

برفت و بکرد آنچه گفت ای شگفت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۷

 

ببوسید رستمش تخت ای شگفت

نیا را یکی نو ستایش گرفت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۷

 

دو فرزند را کرد پدرود و گفت

که این پندها را نباید نهفت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۲

 

سخن راند از تور و از سلم گفت

که کین زیر دامن نشاید نهفت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۴

 

وزان پس به سالار بیدار گفت

که ما را هنر چند باید نهفت؟

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۷

 

چو بشنید نوذر که قارن برفت

دمان از پسش روی بنهاد و تفت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۷

 

سپاه انجمن کرد و پویان برفت

چو شیر از پسش روی بنهاد و تفت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۹

 

شماساس کز پیش جیحون برفت

سوی سیستان روی بنهاد و تفت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گرشاسپ » بخش ۴

 

تهمتن زمین را به مژگان برفت

کمر برمیان بست و چون باد تفت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گرشاسپ » بخش ۵

 

تهمتن بزد دست و نیزه گرفت

قلون از دلیریش مانده شگفت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱

 

اگر شهریار این سخنها که گفت

به می خوردن اندر نخواهد نهفت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱

 

یکی کار پیش آمد اکنون شگفت

که آسانش اندازه نتوان گرفت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۳

 

چو زال سپهبد ز پهلو برفت

دمادم سپه روی بنهاد و تفت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۳

 

همی گفت خرم زیاد آنک گفت

که مازندران را بهشتست جفت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۳

 

چو بشنید پیغام سنجه نهفت

بر دیو پیغام شه بازگفت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۳

 

همه داستان یاد باید گرفت

که خیره نماید شگفت از شگفت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۴

 

یکی از دو راه آنک کاووس رفت

دگر کوه و بالا و منزل دو هفت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۶

 

تهمتن به رخش سراینده گفت

که با کس مکوش و مشو نیز جفت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۷

 

بدان مهربان رخش بیدار گفت

که تاریکی شب بخواهی نهفت

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۹۹
sunny dark_mode